دست برنهادن

لغت نامه دهخدا

دست برنهادن. [ دَ ب َ ن ِ / ن َ دَ ] ( مص مرکب ) کنایه از نشان دادن. ( آنندراج ) :
تو بدان اندازه ای از کبریا کاندر وجود
هیچ کس را دست برنتوان نهادن کو هم است.
انوری.
|| دست زدن. دست انداختن. با دست گرفتن چیزی را : گبر چون آن انصاف بدید... دست برنهاد و زنار ببرید و در حال مسلمان شد. ( راحة الصدور راوندی ).

فرهنگ فارسی

( مصدر ) نشان دادن
کنایه از نشان دادن یا دست زدن

پیشنهاد کاربران

بپرس