دست بر رگ نهادن

پیشنهاد کاربران

دست بر ( به ) رگ نهادن ؛ نبض گرفتن :
کهن سالی آمد به نزد طبیب
ز نالیدنش تا بمردن قریب
که دستم به رگ برنه ای نیک رای
که پایم همی برنیاید ز جای.
سعدی.

بپرس