دست بر بر زدن

پیشنهاد کاربران

دست بر بر زدن ؛ دست به برزدن. آماده و مهیا شدن :
همه لشکرش دست بر بر زدند
همی هرکسی رای دیگر زدند.
فردوسی.

بپرس