دست انداختن بروی کاری یا مالی

پیشنهاد کاربران

دست انداختن بروی کاری یا مالی ؛ تصرف کردن. آن خود کردن. مسلط بر آن شدن. غاصبانه مداخله کردن. آنرا متصرف شدن. آغاز به تصرف و تجاوز کردن. آنرا تصرف کردن وغالباً به تصرفی عدوانی. آنرا بقصد تملک تصرف کردن. ( یادداشت مرحوم دهخدا ) : تقلب ؛ دست انداختن در چیزی بخواست خود. ( از منتهی الارب ) .