دست انبویه

لغت نامه دهخدا

دست انبویه. [ دَ اَم ْ ی َ / ی ِ ] ( اِ مرکب ) دست انبو. دست انبوی. دستنبویه. گلوله ای باشد مرکب از عطریات که آنرا بجهت بوئیدن بر دست گیرند و به عربی شمامه خوانند. ( برهان ). گویا به معنی هر چیز معطر که به دست دارند بوئیدن را. ( یادداشت هر مرحوم دهخدا ). || هر میوه ای را که توان بوئیدن عموماً. ( برهان ) هر میوه خوشبو که در دست گیرند و ببویند. ( آنندراج ) : اهل بهشت از ما یادگاری خواستند و دست انبویه شان فرستادیم تا رسیدن ما بود. ( اسرارالتوحید ص 158 ). || نباتی باشد کوچک و گرد و الوان شبیه به خربزه که آنرا دستنبوی گویند خصوصاً. ( برهان ). میوه ای شبیه به خربزه ٔکوچک که بوی خوش دارد و مزه ندارد و صاحب قاموس گفته شمام بر وزن شداد خربزه ای است به هیئت حنظل مخطط به سرخی و سبزی و زردی و آنرا دستنبویه خوانند. ( آنندراج ). گیاهی است از تیره کدوییان دارای میوه ای کوچک و گرد و خوشبو و زردرنگ شبیه گرمک که خطوط سبز یا سفید دارد. شمام. درداب .

فرهنگ فارسی

( اسم ) ۱ - گلولهای مرکب از عطریات که آنرا بر دست گیرند و گاه گاه بو کنند شمامه . ۲ - هر میوه خوشبو . ۳ - گیاهی است از تیره کدوییان دارای میوهای کوچک و گرد و خوشبو و زرد رنگ شبیه به گرمک که خطوط سبز یا سفید دارد شمام درداب .
دست انبو گلوله ای باشد مرکب از عطریات که آنرا بجهت بوئیدن بر دست گیرند و به عربی شمامه خوانند .

فرهنگ معین

(دَ. اَ یِ ) (اِمر. ) نک دستنبو.

پیشنهاد کاربران

بپرس