خون سعدی کم از آنست که دست آلائی
ملخ آن قدر ندارد که بگیرد بازش.
سعدی.
بخدا بر تو که خون من بیچاره مریزکه من آنقدر ندارم که تو دست آلائی.
سعدی.
گر سر برود قطعاً در پای نگارینش سهل است ولی ترسم کو دست نیالاید.
سعدی.
|| دست زدن : چو نیروی بکرآزمائیت هست
به هر بیوه خود را میالای دست.
نظامی.