دست اشنان

لغت نامه دهخدا

دست اشنان. [ دَ اُ ] ( اِ مرکب ) صابون. ابوطاهر. محلبیه. ( یادداشت مرحوم دهخدا ) : به ونداد هرمزدکوه اذخر روید چنانکه بمکه و ایشان آنرا مشکواش می گویند ودست اشنان از آن می سازند. ( تاریخ طبرستان ج 1 ص 88 ).

فرهنگ فارسی

صابون ابو طاهر محلبیه

جدول کلمات

صابون

پیشنهاد کاربران

بپرس