دست اختن

لغت نامه دهخدا

( دست آختن ) دست آختن. [ دَ ت َ ] ( مص مرکب ) دست دراز کردن و حرکت دادن آن بطرف چیزی. ( آنندراج ). کشیدن و بلند کردن دست به سوی چیزی :
چو نتوان بر افلاک دست آختن
ضروری است با گردشش ساختن.
سعدی.
- دست آختن به خون کسی ؛ قاصد کشتن کسی شدن. دست یازیدن بر کسی. دست بلند کردن بر کسی به قصد کشتن او :
که هر کو به خون کیان دست آخت
زمانه جز از خاک جایش نساخت.
فردوسی.
چون از عدم درتاخته دیده فلک دست آخته
انصاف پنهان ساخته ظلم آشکارا داشته.
خاقانی.

فرهنگ فارسی

( دست آختن ) دست دراز کردن و حرکت دادن آن بطرف چیزی کشیدن و بلند کردن دست به سوی چیزی .

فرهنگ معین

( دست آختن ) ( ~. تَ ) (مص ل . ) دست برآوردن ، تصرّف کردن ، تغییر دادن .

پیشنهاد کاربران

دست آختن ؛ دست دراز کردن و بیرون کردن. رجوع به این ترکیب در ردیف خود شود.

بپرس