دزگاه

لغت نامه دهخدا

دزگاه. [ دَ ] ( اِ مرکب ) دستگاه. ( ناظم الاطباء ).

دزگاه. [ دِ ] ( اِ مرکب ) قلعه. قلعه جای : کلات دیهی کوچک باشد و بیشتر بر کوه باشد چون دزگاهی. ( فرهنگ اسدی ).

دزگاه. [ دِ ] ( اِخ ) به فارسی نام محلی بوده در قدیم الایام معروف و به حصانت موصوف اما اکنون نامی از آن باقی است. ( از انجمن آرا ) ( از آنندراج ).

دزگاه. [ دِ ] ( اِخ ) ده مرکز دهستان دزگاه بخش مرکزی شهرستان فیروزآباد، با 243 تن سکنه. واقع در 105هزارگزی جنوب غربی فیروزآباد و کنار راه عمومی دهرم به پس رودک. آب از رودخانه قره آغاج و چاه و راه آن مالروو صعب العبور است. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7 ).

دزگاه. [ دُ ]( اِخ ) نام یکی از دهستان های هفتگانه بخش مرکزی شهرستان فیروزآباد. حدود و مشخصات آن بقرار زیر است : ازشمال به دهستان اربعه پائین ( سفلی ) از خاور به ارتفاعات جنوبی اربعه و دارالمیزان از جنوب دهستان های جم و زیر از باختر به ارتفاعات و دهستان شنبه. این دهستان در جنوب باختری بخش واقع و زمین آن جلگه ولی اطراف آن را ارتفاعات متعدد فراگرفته است و رودخانه فیروزآباد و رودخانه قره آغاج در شمال باختری آن با هم یکی شده و بنام رودمنه وارد شهرستان بوشهر میگردد.آب مشروب آن از چاه و آب زراعت از رودخانه میباشد. این دهستان از چهارآبادی تشکیل شده و نفوس آن در حدود 850 تن است و قرای مهم آن دولت آباد و دزگاه که مرکز دهستان است میباشد. طایفه جعفربیگلو از ایل قشقائی در این دهستان قشلاق میکنند و راه ارتباطی آن مالروو صعب العبور است. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7 ).

فرهنگ فارسی

نام یکی از دهستانهای هفتگانه بخش مرکزی شهرستان فیروز آباد . حدود و مشخصات آن بقرار زیر است : از شمال به دهستان اربعه پائین از خاور به ارتفاعات جنوب اربعه و دار المیزان از جنوب دهستانهای جم وزیر از باختر به ارتفاعات و دهستان شنبه .

پیشنهاد کاربران

بپرس