دزفولی
/dezfuli/
لغت نامه دهخدا
- لهجه دزفولی ؛ لهجه ای است ایرانی که در دزفول بدان تکلم کنند. و آن ظاهراً از بقایای «خوزی » است که قدما از آن نام برده اند.
فرهنگ فارسی
( صفت ) منسوب به دزفول از مردم دزفول
دانشنامه اسلامی
[ویکی فقه] دزفولی (ابهام زدایی). دزفولی ممکن است اشاره به اشخاص و شخصیت های ذیل باشد: • اسدالله دزفولی کاظمی، معروف به ملا اسدالله تستری (۱۱۸۶- ۱۲۳۷قمری) از علمای قرن دوازدهم و سیزدهم هجری قمری• سیدعلی کمالی دزفولی ، از علما و قرآن پژوهان قرن چهاردهم هجری قمری• محمدرضا معزّی دزفولی، از علمای شیعه قرن چهاردهم هجری قمری
...
...
wikifeqh: دزفولی_(ابهام_زدایی)
دانشنامه آزاد فارسی
دِزفولی
دِزفولیاز گویش های ایرانی میانة غربی که در دزفول خوزستان به آن سخن می گویند و به لهجه های لاری و بندری نزدیک است. صامت های این گویش همان صامت های فارسی هستند. در دزفولی، /a/ به /o/ تغییر پیدا می کند. /u/ به /i/ تبدیل می شود: dir «دور»، angir «انگور» pil «پول»، ri «رو»، hasid «حسود»، /h/ پایانی می افتد: ku «کوه». گاهی /h/ میانی هم حذف یا تبدیل به مصوت می شود. /t/ پایانی حذف می شود: das «دست»، خوشة میانی /st/ تبدیل به /ss/ می شود: golessun «گلستان»، jessan «جستن»، pessun «پستان»، dunessan «دانستن». نشانة جمع -un و گاهی -on است که در پایان می آید: gapon «بزرگ ها»، نشانة مصدری -an است: kordan، geroftan «گرفتن»، aftidan «افتادن» taressan «توانستن». از واژه های دزفولی: sur «شور»، mira «شوهر»، kanisa «خرپُشته»، tiya «چشم»، tahl «تلخ»، zun «زن»، kelek «انگشت» و salle «سبد».
دِزفولیاز گویش های ایرانی میانة غربی که در دزفول خوزستان به آن سخن می گویند و به لهجه های لاری و بندری نزدیک است. صامت های این گویش همان صامت های فارسی هستند. در دزفولی، /a/ به /o/ تغییر پیدا می کند. /u/ به /i/ تبدیل می شود: dir «دور»، angir «انگور» pil «پول»، ri «رو»، hasid «حسود»، /h/ پایانی می افتد: ku «کوه». گاهی /h/ میانی هم حذف یا تبدیل به مصوت می شود. /t/ پایانی حذف می شود: das «دست»، خوشة میانی /st/ تبدیل به /ss/ می شود: golessun «گلستان»، jessan «جستن»، pessun «پستان»، dunessan «دانستن». نشانة جمع -un و گاهی -on است که در پایان می آید: gapon «بزرگ ها»، نشانة مصدری -an است: kordan، geroftan «گرفتن»، aftidan «افتادن» taressan «توانستن». از واژه های دزفولی: sur «شور»، mira «شوهر»، kanisa «خرپُشته»، tiya «چشم»، tahl «تلخ»، zun «زن»، kelek «انگشت» و salle «سبد».
wikijoo: دزفولی
پیشنهاد کاربران
لِف = مانند
رِقَه = ستاره دریایی
لِفِ رِقَه = مثل ستاره دریایی
قُلوچ= چپول/چپ چشم
قِرزِلِنگ = خرچنگ
شاقِلِنج= روی شانه های کسی نشستن.
رِقَه = ستاره دریایی
لِفِ رِقَه = مثل ستاره دریایی
قُلوچ= چپول/چپ چشم
قِرزِلِنگ = خرچنگ
شاقِلِنج= روی شانه های کسی نشستن.
پرونه : سوسک
عمبلو: مارمولک بزرگ یا سوسمار
کمچه لیسک : نوزاد قورباغه
عمبلو: مارمولک بزرگ یا سوسمار
کمچه لیسک : نوزاد قورباغه
ارد بزرگ
دزفیلی بیدن افتخار امونه اصالتمون افتخارمونه درود بر دزفیل و دزفیلی
بلد بودم به دزفولی
دزفولی لهجه نیست . گویش هست . لطف کنید تصحیح بفرمایید
تَشی مِ غُمبَلشون همه جا مَخِن زنن مِ سر فرهنگ دزفیل .
تَشی مِ غُمبَلشون همه جا مَخِن زنن مِ سر فرهنگ دزفیل .
لق دراز _ تیپه گلپه_ عرس _ لوه_گمبه_تیه ترسک_
نیمه گلت با
تولدت مبارک