دزدیدن یال

پیشنهاد کاربران

دزدیدن یال ؛ کنار کشیدن آن. به یکسو کشیدن آن :
بدزدید یال آن نبرده سوار
بترسید و سیر آمد از کارزار.
فردوسی.
مکن تکیه بر گرز و کوپال خود
بدزد از کمند گوان یال خود.
فردوسی.
به ترک اندر افتاد خم دوال
...
[مشاهده متن کامل]

سپهدار ترکان بدزدید یال.
فردوسی.
کمندی بینداخت بر پور زال
همان از کمندش بدزدید یال.
فردوسی.

بپرس