دزدار. [ دِ ] ( نف مرکب ) نگهبان دز. دزدارنده. دارنده دز. کوتوال و ضابط و حافظ قلعه. ( برهان ). قلعه دار. ( آنندراج ). کوتوال قلعه. ( جهانگیری ) : فرستاد پنهان به دزدار خویش که پیش آورد برگ از اندازه بیش.نظامی.بگفتا که دزدار این کوهسارستاده ست بر در به امید بار.نظامی.هرکس که مهین بود چون سگ مهین شد و هردزدار ازدر دار. ( جهانگشای جوینی ). و رجوع به دز و دژدار شود.
دژ دارنگهبان دژفرمانده دژفرستاد پنهان به دزدار خویشکه پیش آورد برگ از اندازه بیش✏ �نظامی�+ عکس و لینک