دزد

/dozd/

مترادف دزد: جیب بر، حرامی، راهزن، سارق، شبرو، طرار، عیار، غارتگر، قاطع الطریق، قطاع الطریق، دست کج

معنی انگلیسی:
burglar, housebreaker, larcenist, predatory, robber, thief

لغت نامه دهخدا

دزد. [ دُ ] ( ص ،اِ ) ترجمه سارق است. ( آنندراج ). سارق و کسی که می دزدد و دزدی می کند و راهزن و قطاع الطریق. ( ناظم الاطباء ). رباینده مال دیگران.که مال دیگران نهانی برگیرد و برد. آنکه به نهانی ، و در سفرها آشکار، مال دیگران برد. آنکه مالی بسرقت برد. آنکه پیوسته سرقت کند. ( یادداشت مرحوم دهخدا ). ابن الطریق. ابن اللیل. ( مرصع ). أصوس. أطلس. أقطع. اءُمرط. خِمعِ. دانِق. دائص. دِعبِل دَعبَلَة. ( منتهی الارب ). سالوک. ( ناظم الاطباء ). شابرالمیزان. ( منتهی الارب ). شَص . ( دهار ). صافِر. صُعلوک. صِلت. طُمسُل. طمل. عادی. عمُروط. فَتّان. قُراضِب. قِرضاب. قِرضابة. قُرضوب. قُطرُب. قُطروب. لص [ ل ِ / ل َ / ل ُص ص ]. لَصت. هِطل. هَیْرُدان. ( منتهی الارب ) :
به مژه دل ز من بدزدیدی
ای به لب قاضی و به مژگان دزد
ابوسلیک گرگانی.
باز کرد از خواب زن را نرم و خوش
گفت دزدانند وآمد پای پش.
رودکی.
ایستاده دید آنجا دزد و غول
روی زشت و چشمها همچون دغول.
رودکی.
چون کلاژه همه دزدند و رباینده چو خاد
همه چون بوم بدآغال و چو دمنه محتال .
معروفی.
لابه شهری است به حدود نوبه نزدیکتر [ از سودان ] و مردمانی دزدند و درویش و همه برهنه. ( حدود العالم ).
سه حاکمکند اینجا یکباره همه دزد
میخواره و زن باره وملعون و خسیسند.
منجیک.
همه با حیزان حیز و همه با گیجان گیج
همه با دزدان دزد و همه با شنگان شنگ.
قریع الدهر.
رای سوی گریختن دارد
دزد کز دورتر نشست به چک.
حکاک.
بدان تا نباشد ز دزدان گزند
بمانید شادان دل و سودمند.
فردوسی.
به شب پاسبان را نخواهم بمزد
به راهی که باشم نترسم ز دزد.
فردوسی.
یکی مرد خونریز و بدکار ودزد
بخواهی ز من چشم داری بمزد.
فردوسی.
نریمان و گورنگ آن پهلوان
نکشته ست این دزد تیره روان.
فردوسی.
از بنا گوش تو سیم آمد و زر از رخ من
ای پسر زین سپس از دزد بود ما را بیم.
فرخی.
من چه سازم چه کنم زر مرا برده شمار
دزد رحمت نکند، دزد که دیده ست رحیم.
فرخی.
گفت کین مردمان بی باکند
همه همواره دزد و چالاکند.بیشتر بخوانید ...

فرهنگ فارسی

کسی که مال دیگران راپنهانی وبی خبرببرد
۱ - ( صفت اسم ) کسی که مال و پول دیگری را ببرد . سارق . ۲ - راهزن قطاع الطریق . یا دزد دریایی دزدی که با کشتی مخصوص به کشتی های دیگر حمله کند و اموال مسافران را سرقت کند .
ترجم. سارق است . رباینده مال دیگران

فرهنگ معین

(دُ ) [ په . ] (ص . اِ. ) کسی که مال یا پول دیگری را مخفیانه ببرد.

فرهنگ عمید

کسی که مال دیگران را بی خبر و پنهانی ببرد، آن که چیزی از دیگران بدزدد.

گویش مازنی

/dezd/ دزد

واژه نامه بختیاریکا

( دزد ( زوج دزد ) ) پَس بَرَک
بخو بر؛ برَک؛ بَرَک بر؛ تَریده؛ دُز؛ دست نپاک؛ گوش بُر؛ سر رَه زن؛ سَر رَه گِر
دَرقونا؛ قابنا؛ ( ور ) فینگِنا

دانشنامه عمومی

دزد (فیلم ۱۹۵۲). دزد ( انگلیسی: The Thief ) فیلمی در ژانر جاسوسی به کارگردانی راسل راوز است که در سال ۱۹۵۲ منتشر شد. از بازیگران آن می توان به ری میلند، ریتا گم و مارتین گابل اشاره کرد.
عکس دزد (فیلم ۱۹۵۲)

دزد (فیلم ۱۹۹۷). «دزدی» ( روسی: Вор ) فیلمی در ژانر جنایی و درام است که در سال ۱۹۹۷ منتشر شد. از بازیگران آن می توان به ولادمیر ماشکوف اشاره کرد.
عکس دزد (فیلم ۱۹۹۷)
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلف

جدول کلمات

لص, سارق

مترادف ها

thief (اسم)
ادم دزد، دزد، جیب بر، سارق

good fellow (اسم)
رفیق شفیق، دزد، هم پیاله

apache (اسم)
دزد، یکی از قبایل سرخپوست امریکا

robber (اسم)
دزد، غارتگر، راهزن، قاطع الطریق، چپاولگر، سارق مسلح

shoplifter (اسم)
دزد، دزد مغازه

stealer (اسم)
دزد، مرتکب سرقت

burglar (اسم)
دزد، غارتگر، سارق منازل

picaroon (اسم)
دزد، دزد دریایی، اوباش

pilferer (اسم)
دزد

lurcher (اسم)
دزد، سیاه بند، دارای نوسان یا تلو تلو

hobgoblin (اسم)
دزد، لو لو، غول، شبگرد، جنی

defalcator (اسم)
دزد، مختلس

peculator (اسم)
دزد، مختلس

purloiner (اسم)
دزد، مختلس

raptor (اسم)
رباینده، دزد، جانور شکاری، بچه دزد

larcener (اسم)
دزد، سارق، دله دزد

larcenist (اسم)
دزد، سارق، دله دزد

picklock (اسم)
دزد، قفل گشا، قفل بازکن

piker (اسم)
دزد، قمار باز کم جرات

فارسی به عربی

سارق , لص , مومس

پیشنهاد کاربران

یه دزد بااسلحه وارد بانک شد،
مردم حاضر بهش گفتن:باشه! أول برو به صف!
. . .
برگرفته از فیلم طنز"دزد عروسک ها".
منبع. فرهنگ عمید
دزد
دریختیاری
فینگنیدن:دزدیدن، دزدی کردن
فینگهستن:دزدیده شدن
فینگنا:دزد
کیسه بر
واژه دزد
معادل ابجد 15
تعداد حروف 3
تلفظ dozd
نقش دستوری صفت
ترکیب ( اسم، صفت ) [پهلوی: duzd]
مختصات ( دُ ) [ په . ] ( ص . اِ. )
آواشناسی dozd
الگوی تکیه S
شمارگان هجا 1
منبع لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی عمید
فرهنگ فارسی معین
فرهنگ فارسی هوشیار
خیلیها دزد با دوست إشتباه میگیرن!
دزد:سَارِق، لُص، حَرامی, ناهِب. . .
دزدی:سرقت.
لُصوص: جمع لُص.
حَرَامِیَّة: جمع حَرامی. از حرام کاسبی میکند مانند دزد.
در قانون بُردن جُرم نیست بلکه سَرقت جُرم است.
در اظهار نامه یا شکایت اگه نوشتی یا گفتی "ماشینمو بردند"، منع تعقیب صادرمیشه!
واژه دزد کاملا پارسی است چون در ترکی می شود hırsız در عربی می شود اللص این واژه یعنی دزد صد درصد پارسی است.
دزد خانه : Burglar
Shoplifter : دزد مغازه
embezzler اختلاس گر
یعنی کسی که مهربان است ولی خیلی به مردم سخت میگیره
دُزد و دُزدی - یک ویروسی که تقریبا همه مردم ایران به آن مبتلا شده اند، ولی انکار می کنند.
اگر می توانی پنج بار بگو:
سه دزد رفتند پی دزدیدن بز، یک دزد دو بز دزدید و دو دزد یک بز، دزد دو بزی گفت به دو دزد یک بزی، من یک دزد دو بز دزدیدم و شما دو دزد یک بز.
دزد دیروز خانه ی افشین را زده
Thief به معنای دزد یا همان سارق است
The thief= A person whose job is stealing
دزد : این کلمه از دو بخش تشکیل شده بخش نخست دُز و تحریف دُژ فارسی به معنای بزه است چنانکه دشمن به معنای کسی بوده که منش بد دارد و دژخیم به معنای کسی بوده که عادت یا خوی بد دارد و دُژم به معنای نابسامانی پس بدین ترتیب دزد به معنای فرد نابکار و بزهکار بوده است.
فردی ک وسیله ای را بدون اجازه یا بدون اطلاع صاحبش برمیدارد
لص
به دزد در زبان ترکی اوغؤرو گفته می شود از مصدر اوغورّاماخ به معنی دوزدیدن
اوغؤرو اؤزی اؤو اولماز اؤو صاحابی دا دیری لیگدن سالار .
ترجمه:
دزد خودش سرو سامان نمی گیرد. صاحب خانه ( صاحب مسروقه ) را هم بی سر و سامان می کند.
...
[مشاهده متن کامل]

شعر :
سارق از سرقت نیابد دست بر سامان که هیچ
صاحب مسروقه را هم بی سر و سامان کنــد ( علی باقری )

دزدی کردن، وارد حریم شدن ، سرقت کردن
سرقت
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٩)

بپرس