دریغ مدار ( فعل امر ) دریغ مکن. رجوع شود به دریغ داشتن.
توضیح:
واژۀ «مدار» ( مَ + دار ) ترکیبی است از پیشوند «م» * و واژۀ «دار» که در اینجا فعل امر از مصدر «داشتن» است.
* «م» ( منبع: لغتنامۀ دهخدا، حرفِ «م» ) :
... [مشاهده متن کامل]
الف. علامت نفی در دعا و استغاثه:
سرش سبز بادا دلش پر ز داد
جهان بی سر و افسر او مباد. ( فردوسی )
ب. علامت نفی در نفرین. دعای بد:
بر سر جور تو شد دین من و دنیی من
که مه شب پوش قبا بادت و مه زین و فرس. ( سنایی )
پ. گاه حرف نهی یا ادات نهی یا علامت نهی است هنگامی که در اول امر درآید مانند: میا، مبر، متاب ، مجوی، مخور، مده ، مرو، مزن ، مسوز، مشوی ، مغیژ، مفشار، مکن، مگیر، ملای، منال، مورز. این حرف در اول افاده ٔ نهی کند چون میا، مرو، منشین و مخیز و در این صورت هرگز از افعال جدانوشته نشود.
گفت خیز اکنون و ساز ره بسیچ
رفت بایدت ای پسر ممغز تو هیچ. ( رودکی )
میازار موری که دانه کش است
که جان دارد و جان شیرین خوش است. ( فردوسی )
توضیح:
واژۀ «مدار» ( مَ + دار ) ترکیبی است از پیشوند «م» * و واژۀ «دار» که در اینجا فعل امر از مصدر «داشتن» است.
* «م» ( منبع: لغتنامۀ دهخدا، حرفِ «م» ) :
... [مشاهده متن کامل]
الف. علامت نفی در دعا و استغاثه:
سرش سبز بادا دلش پر ز داد
جهان بی سر و افسر او مباد. ( فردوسی )
ب. علامت نفی در نفرین. دعای بد:
بر سر جور تو شد دین من و دنیی من
که مه شب پوش قبا بادت و مه زین و فرس. ( سنایی )
پ. گاه حرف نهی یا ادات نهی یا علامت نهی است هنگامی که در اول امر درآید مانند: میا، مبر، متاب ، مجوی، مخور، مده ، مرو، مزن ، مسوز، مشوی ، مغیژ، مفشار، مکن، مگیر، ملای، منال، مورز. این حرف در اول افاده ٔ نهی کند چون میا، مرو، منشین و مخیز و در این صورت هرگز از افعال جدانوشته نشود.
گفت خیز اکنون و ساز ره بسیچ
رفت بایدت ای پسر ممغز تو هیچ. ( رودکی )
میازار موری که دانه کش است
که جان دارد و جان شیرین خوش است. ( فردوسی )