دریج

لغت نامه دهخدا

دریج. [ دِرْری ] ( ع اِ ) طنبور یا چیزی است مانند طنبور که نواخته می شود. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). طنبور.

دریج. [ دُ رَ ] ( اِخ ) نام جد شعیب بن احمد است. ( منتهی الارب ).

دریج. [ دُ رَ ] ( اِخ ) دریج نخعی ، مکنی به ابوالمثنی است و حارث بن حصیرة از او روایت کند. ( یادداشت مرحوم دهخدا ).

فرهنگ فارسی

دریج نخعی مکنی به ابو المثنی و حارث بن حصیره از او روایت کند .

پیشنهاد کاربران

بپرس