دریاوش. [ دَرْ وَ ] ( ص مرکب ) دریافش. دریاکردار. همانند دریا. بحرسان.- دست دریاوش ؛ کف بخشنده و کریم : امیر ارغون در راه دست دریاوش چون یاران نیسان گشاده گردانید. ( جهانگشای جوینی ).