دری
/dari/
مترادف دری: تابناک، درخشان، درخشنده، روشن | درباری، زبان پارسی، کوهی
متضاد دری: تازی
معنی انگلیسی:
لغت نامه دهخدا
دری. [ دَ ] ( ص نسبی ) منسوب به در به معنی باب. || منسوب به در پادشاه یعنی دربار. درباری. ( یادداشت مرحوم دهخدا ).
دری.[ دَ ] ( اِخ ) ( زبان... ) زبان فارسی رسمی معمول امروزه. ( یادداشت مرحوم دهخدا ). زبان فارسی که نوشتن و سرودن بدان پس از اسلام در ایران رواج و رسمیت یافت.
در مورد وجه تسمیه آن اقوال مختلفی نقل شده است که به اهم آنها اشاره می شود، خوارزمی در مفاتیح العلوم آن را زبان مردم شهرهای مدائن داند و می نویسد اهل درخانه شاه بدان تکلم می کرده اند. ابن الندیم در الفهرست بنقل از ابن المقفع نیز قول بالا را تکرار کرده است. مؤلف برهان می نویسد: بعضی آن را به فصیح تعبیر کرده اند و هر لغتی که در آن نقصانی نباشد دری میگویند همچو اشکم و شکم و بگوی و گوی و بشنود و شنود و امثال آنها، پس اشکم و بگوی و بشنو دری باشد. و جمعی گویند لغت ساکنان چند شهر بوده است که آن بلخ و بخارا و بدخشان و مرو است. و بعضی گویند دری زبان اهل بهشت است که رسول ( ص ) فرموده اند که لسان أهل الجنة عربی و فارسی دری ، و ملائکه آسمان چهارم به لغت دری تکلم می کنند. و طایفه ای برآنند که مردمان درگاه کیان بدان متکلم می شده اند و گروهی گویند که در زمان بهمن اسفندیار چون مردم از اطراف عالم به درگاه او می آمدندو زبان یکدیگر را نمی فهمیدند بهمن فرمود تا دانشمندان پارسی زبان فارسی را وضع کردند و آن را دری نام نهادند یعنی زبانی که به درگاه پادشاهان بدان تکلم کنند و حکم کرد تا در تمام ممالک به این زبان سخن گویند. و جماعتی برآنند که وضع این زبان در زمان جمشید شد، و بعضی گویند در زمان بهرام گور. و دری بدان سبب خوانند که هرکس از خانه خود بیرون آید به این زبان متکلم شود و این وجه خوبی نیست چه برهر تقدیر که فرض کنند آن را واضعی می باید و وضع آن را سببی در کار است ، در منسوب به دره کوه را نیز گویند همچو کبک دری ، و این به اعتبار خوش خوانی هم می توان بود که باشد زیرا که بهترین لغات فارسی زبان دری است.بیشتر بخوانید ...
فرهنگ فارسی
منسوب به دره کوه، کبکی که درکوه یادره کوه بسرببرد، روشن ودرخشان وتابان، ماننددر، ستاره درخشان
( صفت ) منسوب به دره ( کوه ) : کبک دری
دوزی خاور شناس و مستشرق مشهور هلندی .
فرهنگ معین
( ~. ) (ص نسب . ) منسوب به دره (کوه ): کبک دری .
وری (دَ. وَ ) (اِمر. ) (عا. ) سخنان بیهوده ، حرف های بی سر و ته .
(دَ ) ۱ - (ص نسب . ) درباری ، منسوب به دربار. ۲ - زبانی دنبالة دری قدیم که در عهد ساسانیان به موازات «پهلوی » رایج بود و پس از اسلام زبان رسمی و متداول ایران گردید.
فرهنگ عمید
زبان فارسی که بعد از زبان پهلوی متداول گردیده و با اندک تغییری به صورت زبان فارسی کنونی درآمده و پس از اسلام زبان رسمی و ادبی مردم ایران شده است: نظامی که نظم دری کار اوست / دری نظم کردن سزاوار اوست (نظامی۵: ۷۶۵ ).
مربوط به دره: کبک دری.
فرهنگستان زبان و ادب
گویش مازنی
واژه نامه بختیاریکا
دانشنامه اسلامی
[ویکی الکتاب] معنی دُرِّیٌّ: پر نور("کوکب دری "به تعداد معدودی از ستاره های آسمان می گویند که درخشان تر از بقیه هستند)
معنی نِّفَاقِ: نفاق - دو رویی (نفاقدر عرف قرآن به معنای اظهار ایمان و پنهان داشتن کفر باطنی است .اصل این کلمه از نفق به معنی تونل و راهی است که از زیر زمین برود ، مانند عبارت "فان استطعت ان تبتغی نفقا فی الأرض "، سوراخ و لانه موش صحرائی را نیز نافقاء می نامند و م...
معنی مُنَافِقُونَ: منافقان - دو رویان (کلمه منافق اسم فاعل از باب مفاعله از ماده نفاق است ، که در عرف قرآن به معنای اظهار ایمان و پنهان داشتن کفر باطنی است .اصل این کلمه از نفق به معنی تونل و راهی است که از زیر زمین برود ، مانند عبارت "فان استطعت ان تبتغی نفقا فی الأرض...
معنی مُنَافِقِینَ: منافقان (کلمه منافق اسم فاعل از باب مفاعله از ماده نفاق است ، که در عرف قرآن به معنای اظهار ایمان و پنهان داشتن کفر باطنی است .اصل این کلمه از نفق به معنی تونل و راهی است که از زیر زمین برود ، مانند عبارت "فان استطعت ان تبتغی نفقا فی الأرض "، سوراخ ...
معنی نَافَقُواْ: نفاق و دوروئی کردند (ازنفاق که در عرف قرآن به معنای اظهار ایمان و پنهان داشتن کفر باطنی است .اصل این کلمه از نفق به معنی تونل و راهی است که از زیر زمین برود ، مانند عبارت "فان استطعت ان تبتغی نفقا فی الأرض "، سوراخ و لانه موش صحرائی را نیز نافقاء می...
معنی مُنَافِقَاتُ: زنان منافق - زنان دو رو (کلمه منافق اسم فاعل از باب مفاعله از ماده نفاق است ، که در عرف قرآن به معنای اظهار ایمان و پنهان داشتن کفر باطنی است .اصل این کلمه از نفق به معنی تونل و راهی است که از زیر زمین برود ، مانند عبارت "فان استطعت ان تبتغی نفقا فی ...
ریشه کلمه:
درر (۴ بار)
یی (۴۰ بار)
اصل درّ مثل (فلس) به معنی شیر است (راغب - طبرسی ذیل آیه 6 انعام) در نهج البلاغه خطبه 228 درباره طالبان دنیا فرموده «اَلَّذینَ احْتَلَبُوا دِرَّتَها وَ اَصابُوا غِرَّتَها» آنان که شیر آن را دوشیدند و اغفالش را دریافتند. درّ به معنی کثرت نیز آمده است «درّاللبن» یعنی شیر زیاد شد و معنی للَّه درّه آن است که خیر او برای خداست سپس آن را در مقام تعجب گفتهاند (اقرب). مدرار در آیه شریفه به معنی فراوان و مراد از سماء باران است یعنی: تا باران را بر شما فراوان و پر فایده نازل کند. این تعبیر فقط در آیه 6 انعام و 52 هود است. راغب گوید: اطلاق آن بر باران بطور استعاره است طبرسی فرموده: مدرار صیغه مبالغه است «دیمة مدرار» ببارانی گفته میشود که فراوان و دانههایش درشت باشد. * کوکب درّی به معنی ستاره درخشان است این استعمال برای آنست که ستاره را در درخشان و سفید و با صفا بودن بدرّ که لؤلؤ مخصوصی است تشبیه کردهاند (اقرب)
معنی نِّفَاقِ: نفاق - دو رویی (نفاقدر عرف قرآن به معنای اظهار ایمان و پنهان داشتن کفر باطنی است .اصل این کلمه از نفق به معنی تونل و راهی است که از زیر زمین برود ، مانند عبارت "فان استطعت ان تبتغی نفقا فی الأرض "، سوراخ و لانه موش صحرائی را نیز نافقاء می نامند و م...
معنی مُنَافِقُونَ: منافقان - دو رویان (کلمه منافق اسم فاعل از باب مفاعله از ماده نفاق است ، که در عرف قرآن به معنای اظهار ایمان و پنهان داشتن کفر باطنی است .اصل این کلمه از نفق به معنی تونل و راهی است که از زیر زمین برود ، مانند عبارت "فان استطعت ان تبتغی نفقا فی الأرض...
معنی مُنَافِقِینَ: منافقان (کلمه منافق اسم فاعل از باب مفاعله از ماده نفاق است ، که در عرف قرآن به معنای اظهار ایمان و پنهان داشتن کفر باطنی است .اصل این کلمه از نفق به معنی تونل و راهی است که از زیر زمین برود ، مانند عبارت "فان استطعت ان تبتغی نفقا فی الأرض "، سوراخ ...
معنی نَافَقُواْ: نفاق و دوروئی کردند (ازنفاق که در عرف قرآن به معنای اظهار ایمان و پنهان داشتن کفر باطنی است .اصل این کلمه از نفق به معنی تونل و راهی است که از زیر زمین برود ، مانند عبارت "فان استطعت ان تبتغی نفقا فی الأرض "، سوراخ و لانه موش صحرائی را نیز نافقاء می...
معنی مُنَافِقَاتُ: زنان منافق - زنان دو رو (کلمه منافق اسم فاعل از باب مفاعله از ماده نفاق است ، که در عرف قرآن به معنای اظهار ایمان و پنهان داشتن کفر باطنی است .اصل این کلمه از نفق به معنی تونل و راهی است که از زیر زمین برود ، مانند عبارت "فان استطعت ان تبتغی نفقا فی ...
ریشه کلمه:
درر (۴ بار)
یی (۴۰ بار)
اصل درّ مثل (فلس) به معنی شیر است (راغب - طبرسی ذیل آیه 6 انعام) در نهج البلاغه خطبه 228 درباره طالبان دنیا فرموده «اَلَّذینَ احْتَلَبُوا دِرَّتَها وَ اَصابُوا غِرَّتَها» آنان که شیر آن را دوشیدند و اغفالش را دریافتند. درّ به معنی کثرت نیز آمده است «درّاللبن» یعنی شیر زیاد شد و معنی للَّه درّه آن است که خیر او برای خداست سپس آن را در مقام تعجب گفتهاند (اقرب). مدرار در آیه شریفه به معنی فراوان و مراد از سماء باران است یعنی: تا باران را بر شما فراوان و پر فایده نازل کند. این تعبیر فقط در آیه 6 انعام و 52 هود است. راغب گوید: اطلاق آن بر باران بطور استعاره است طبرسی فرموده: مدرار صیغه مبالغه است «دیمة مدرار» ببارانی گفته میشود که فراوان و دانههایش درشت باشد. * کوکب درّی به معنی ستاره درخشان است این استعمال برای آنست که ستاره را در درخشان و سفید و با صفا بودن بدرّ که لؤلؤ مخصوصی است تشبیه کردهاند (اقرب)
wikialkb: دُرّی
دانشنامه عمومی
دری (شهر). دری ( به انگلیسی: Derry ) شهری در ایرلند شمالی است. جمعیت این شهر ۲۳۷٬۰۰۰ نفر است.
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلفwiki: دری (شهر)
پیشنهاد کاربران
دری یا زبان معیار در دربار ها و در مدارس و مکاتب رسمی به کار می رفت و تنها بازمانده زبان دری در افغانستان امروزی یا خراسان بزرگ صحبت میشود همچنان مردم تاجیکستان گویش دری دارند
دری به معنای دری وری، یک زبان نامفهوم.
همان زبان فارسی امروزی است که قدیم بخاطر اینکه زبان درباری شاهان ( اکثرا شاهان ترک ) بوده بهش دری میگفتن و نامه نگاری با این زبان انجام میشد.
دری نام قدیمی فارسی است . مبدا پیدایش آن افغانستان یا شمال پاکستان بوده است . احتمال دارد حکومت غزنویان که در افغانستان حکومت میکردند یا سامانیان که مرکزشان ازبکستان کنونی بود سازندگان این زبان هستند.
... [مشاهده متن کامل]
... [مشاهده متن کامل]
دری با الفبای اسلامی عربی میباشد ولی با واژه های ترکی هندی عربی و . . . برای نگارش نامه و گسترش اسلام در منطقه ی هندوستان مورد استفاده قرار میگرفته
دری ، پارسی یا فارسی ؛ هر سه یک زبان است
... [مشاهده متن کامل]
معنای لغوی و اصطلاحی ( جسارتا )
دری لهجه ای از زبان فارسی است که بیشتر در افغانستان بدان تکلم می شود.
دری گویشی از زبان فارسی است که بیشتر مردم افغانستان به آن گویش صحبت می کنند.
دَری ( Dəri ) :در زبان ترکی یعنی پوست
دری صفت زبان پارسی، و گویش مردمان تاجیک است.
که مردمان تاجیک ساکن افغانستان کنونی بیش از بیست میلیون
تاجیکستان بیش از نُه میلیون و ازبکستان بیش از یازده میلیون هستند.
همان جغرافیای خراسان باستان.
... [مشاهده متن کامل]
خواه دری بخوانش خواه تاجیکی
در سه نماد نور یکتاست پارسی!
می ماند ( افغان ها یا همان پشتون ها )
زبان مادری افغان ها پشتو است.
که درمیانشان از پشتو هم پارسی دری بیشتر گویشور دارد.
که مردمان تاجیک ساکن افغانستان کنونی بیش از بیست میلیون
تاجیکستان بیش از نُه میلیون و ازبکستان بیش از یازده میلیون هستند.
همان جغرافیای خراسان باستان.
... [مشاهده متن کامل]
خواه دری بخوانش خواه تاجیکی
در سه نماد نور یکتاست پارسی!
می ماند ( افغان ها یا همان پشتون ها )
زبان مادری افغان ها پشتو است.
که درمیانشان از پشتو هم پارسی دری بیشتر گویشور دارد.
زندگی جلوه ناموس طبیعت باشد
هر کجا نیست تحول عدمش نام نهند
هر کجا نیست تحول عدمش نام نهند
میله گل سرخ یک جشن خاص است که در شهر مزارشریف همه ساله در چهل روز اول سال و به مناسبت روییدن گل های سرخ بر پا می شود، مردم زیادی در این جشن اشتراک می نمایند که آمد آمد مردم قبل از حلول سال نو آغاز شده و با بر افراشتن جهنده زیارت سخی شاه ولایت مآب میله گل سرخ نیز شروع می شود.
( فارسی ) دری:
دکتر کزازی در مورد واژه ی " فارسی دری" می نویسد : ( ( دری در پهلوی دریگ darīg باز خوانده به” در” است به معنی دربار. ؛"دری "، بر این پایه، زبانی بوده است که در دربار ساسانی بدان سخن گفته می شده است. اما پُرْسْمان این است: چگونه زبان پارسی دری که زبان مردم خراسان بوده است، به نامی نامیده می شود که نام زبان درباری در روزگار ساسانی است؟ در خاستگاه زبان دری و پیشینه ی آن، دیدگاهی چند در پیش نهاد شده است: بر پایه ی نخستین دیدگاه که پیشترین و سست ترین نیز هست زبان پارسی دری که در ایران پس از اسلام زبان دیوانی و فرهنگی و فراگیر شده است، زبانی بوده است که همدوش و هتراز با "پارسیک"، یا پهلوی ساسانی، به کار می رفته است.
... [مشاهده متن کامل]
پهلوی زبان دیوانی بوده است و دری زبان درباری بر پایه ی دیدگاه دوم، زبان پارسی دری از زبان پهلوی ساسانی بر آمده است؛ زیرا در میانه ی این دو، پیوند ها و نزدیکی هایی بسیار هست. اما نکته ی باریک، در این میان، آن است که در هیچ یک از این دو دیدگاه، بدین پرسش بنیادین و ناگزیر پاسخی سنجیده و خردپسند داده نشده است: چگونه زبان پهلوی ساسانی یا زبان درباری آن، از پارس نیمروزین ( =جنوبی ) به خراسان در خاور ایران زمین راه برده است؟ در پاسخی، گفته شده است که یزدگرد ِشهریار واپسین پادشاه ساسانی و همراهان وی آنگاه که از برابر دشمن می گریخته اند و به خراسان راه و پناه می برده اند، این زبان را در خراسان درگسترده اند. اما راستی را چگونه خرد می تواند پذیرفت که گروهی اندک، بی سامان و آواره و گریزان از برابر دشمن، می توانسته است آنچنان بر فرهنگ بومی خراسان اثر بگذارد که زبان این سامان را به یکبارگی دیگرگون سازد و زبان نیمروزین را بر جای زبان بومی خراسانیان که از زبانهای خاوری ایران بوده است، بنشاند؟! بر پایه ی دیدگاه سوم که سنجیده ترین و استوارترین است، زبان پارسی دری زبان بومی و نژاده ی خراسانیان بوده است و پیوندها و همانندی های آن با زبان پهلوی نیز همانندیهایی سرشتین و ساختاری و بگوهر است که در میانه ی تمامی زبانها و گویشهای ایرانی یافت می تواند شد. هر چه این گویش ها و زبان ها در رده ی تحوّلی به هم نزدیکتر باشند، همانندی و پیوندشان با یکدیگر افزون تر خواهد بود.
اما در پاسخ به پرسش نخستین، آنچه من می توانم گفت این است:دری، چونان نام زبان فرهنگی و فراگیر در ایران پس از اسلام، در معنای هنری و کنایی به کار برده شده است و خواست از آن، زبان درباری در روزگار ساسانی نیست. دری، همانند واژه ی پهلوی ، در این کاربرد به معنای کنایی شاهوار و والا و گرانمایه است. نیز، حتی، واژه ی "پارسی "در معنی سخن رامشْ خیز و شورانگیز و چکامه به کار رفته است. نمونه را، خواجه، غزل نغز و ناب و پرتاب و آب خویش را که رامشگران زیبا رویش به آواز می خوانده اند پارسی نامیده است:
"ترکان پارسی گوی بخشندگان عمرند
ساقی بده بشارت پیران پارسا را
گر مطرب حریفان این پارسی بخواند،
در رقص و حالت آرد پیران با صفا را " . ) )
( ( کجا بیور از پهلوانی شمار
بود بر زبان دری ده هزار. ) )
( نامه ی باستان ، جلد اول ، میر جلال الدین کزازی ، 1385، ص 277. )
دکتر کزازی در مورد واژه ی " فارسی دری" می نویسد : ( ( دری در پهلوی دریگ darīg باز خوانده به” در” است به معنی دربار. ؛"دری "، بر این پایه، زبانی بوده است که در دربار ساسانی بدان سخن گفته می شده است. اما پُرْسْمان این است: چگونه زبان پارسی دری که زبان مردم خراسان بوده است، به نامی نامیده می شود که نام زبان درباری در روزگار ساسانی است؟ در خاستگاه زبان دری و پیشینه ی آن، دیدگاهی چند در پیش نهاد شده است: بر پایه ی نخستین دیدگاه که پیشترین و سست ترین نیز هست زبان پارسی دری که در ایران پس از اسلام زبان دیوانی و فرهنگی و فراگیر شده است، زبانی بوده است که همدوش و هتراز با "پارسیک"، یا پهلوی ساسانی، به کار می رفته است.
... [مشاهده متن کامل]
پهلوی زبان دیوانی بوده است و دری زبان درباری بر پایه ی دیدگاه دوم، زبان پارسی دری از زبان پهلوی ساسانی بر آمده است؛ زیرا در میانه ی این دو، پیوند ها و نزدیکی هایی بسیار هست. اما نکته ی باریک، در این میان، آن است که در هیچ یک از این دو دیدگاه، بدین پرسش بنیادین و ناگزیر پاسخی سنجیده و خردپسند داده نشده است: چگونه زبان پهلوی ساسانی یا زبان درباری آن، از پارس نیمروزین ( =جنوبی ) به خراسان در خاور ایران زمین راه برده است؟ در پاسخی، گفته شده است که یزدگرد ِشهریار واپسین پادشاه ساسانی و همراهان وی آنگاه که از برابر دشمن می گریخته اند و به خراسان راه و پناه می برده اند، این زبان را در خراسان درگسترده اند. اما راستی را چگونه خرد می تواند پذیرفت که گروهی اندک، بی سامان و آواره و گریزان از برابر دشمن، می توانسته است آنچنان بر فرهنگ بومی خراسان اثر بگذارد که زبان این سامان را به یکبارگی دیگرگون سازد و زبان نیمروزین را بر جای زبان بومی خراسانیان که از زبانهای خاوری ایران بوده است، بنشاند؟! بر پایه ی دیدگاه سوم که سنجیده ترین و استوارترین است، زبان پارسی دری زبان بومی و نژاده ی خراسانیان بوده است و پیوندها و همانندی های آن با زبان پهلوی نیز همانندیهایی سرشتین و ساختاری و بگوهر است که در میانه ی تمامی زبانها و گویشهای ایرانی یافت می تواند شد. هر چه این گویش ها و زبان ها در رده ی تحوّلی به هم نزدیکتر باشند، همانندی و پیوندشان با یکدیگر افزون تر خواهد بود.
اما در پاسخ به پرسش نخستین، آنچه من می توانم گفت این است:دری، چونان نام زبان فرهنگی و فراگیر در ایران پس از اسلام، در معنای هنری و کنایی به کار برده شده است و خواست از آن، زبان درباری در روزگار ساسانی نیست. دری، همانند واژه ی پهلوی ، در این کاربرد به معنای کنایی شاهوار و والا و گرانمایه است. نیز، حتی، واژه ی "پارسی "در معنی سخن رامشْ خیز و شورانگیز و چکامه به کار رفته است. نمونه را، خواجه، غزل نغز و ناب و پرتاب و آب خویش را که رامشگران زیبا رویش به آواز می خوانده اند پارسی نامیده است:
"ترکان پارسی گوی بخشندگان عمرند
ساقی بده بشارت پیران پارسا را
گر مطرب حریفان این پارسی بخواند،
در رقص و حالت آرد پیران با صفا را " . ) )
( ( کجا بیور از پهلوانی شمار
بود بر زبان دری ده هزار. ) )
( نامه ی باستان ، جلد اول ، میر جلال الدین کزازی ، 1385، ص 277. )
یک شخص زمان میتواند پیشرفت کند که درس بخاند کار کند ودرجامع خود خدمت کند
در زبان پارسی باستان واژه دَرَیَ دریا می شود
به ضمه دال در گویش کرمانی ، بشقاب ( ( مراد از دری ، دایره یا گرد بودن آن است. )
سلام خدمت شما انشاالله صحتمند باشید. من بشکل دوامدار ازاین سیستم شما استفاده میکنم خوب است مگر مشکل کوچک یگان وقت رخ میدهد اینکه سرعت مترجم بسیار کم حتی بعضی وقت کار نمیکند. امیدوارم این مشکل رفع گردد
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٩)