لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی
درگذشتن موت مرگ مردن
( مصدر ) فوت وفات .
فرهنگ معین
فرهنگ عمید
۲. [مجاز] مرگ، مردن، وفات.
مترادف ها
فوت، مردگی، مرگ، درگذشت، فنا، اجل، خاموش سازی یافوت، خواب مرگ
در گذشت
فارسی به عربی
پیشنهاد کاربران
ممات . ارتحال . موت
در گذشت، فوت، وفات، مرده
از دنیا رفتن
متضاد درآمد، مشابه در رفت، گذر کرد،
هوالعلیم
درگذشت : از در گذشت ، از درب آسمان گذشت ، گذر کردن از در گاه زندگی دنیوی به حیات اُخروی. ؛ وفات یافتن ؛ ارتحال ؛
درگذشت : از در گذشت ، از درب آسمان گذشت ، گذر کردن از در گاه زندگی دنیوی به حیات اُخروی. ؛ وفات یافتن ؛ ارتحال ؛
مردن، مرگ، فوت، وفات، از دنیا رفتن
درگذشت=
فوت کرد
وفات
از دنیا رفت
فوت کرد
وفات
از دنیا رفت
از دنیا رفت
روحش شاد
روحش شاد
وفات
ارتحال
کسانی که از دنیا رفته اند
گذشتگان
گذشتگان
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١١)