درگذرنده

لغت نامه دهخدا

درگذرنده. [ دَ گ ُ ذَ رَ دَ / دِ ] ( نف مرکب ) درگذارنده. عبور کننده. عابر. تجاوز کننده. عِزْهِل. عُزهول. غابر. مارد. مَرید: أجرد؛ بسیار سبقت کننده و درگذارنده. جسر؛ شتر درگذرنده. سهم صارد؛ تیر درگذرنده. عات ، عتی ؛ درگذرنده از حد. کَسوم ، مِکلث ، همرج ؛ درگذرنده در امور. ( منتهی الارب ). مُسرف ؛ از حد درگذرنده. ( دهار ). || بخشاینده. عفو کننده : کریم ؛ درگذرنده از گناه. ( منتهی الارب ). و رجوع به درگذشتن شود.

فرهنگ فارسی

درگذارنده عبور کننده عابر تجاوز کننده
( اسم ) عفو کننده بخشاینده در گذارنده .

فرهنگ عمید

۱. رونده.
۲. پیشی گیرنده.
۳. [قدیمی] بخشاینده، عفوکننده.

پیشنهاد کاربران

بپرس