درک اسفل السافلین ؛ به تغیر و خشم و قهر در مورد رفتن کسی گویند. ( فرهنگ عوام ) .
|| پایه گاه فروسوی. ( دهار ) . پایگاه فروسو. ( ترجمان القرآن جرجانی ) . || خرخشه. || ج ِ دَرَکة. ( دهار ) . رجوع به درکة شود. || ( اصطلاح فقه ) آنچه از پی پدید آید از عوارض ، گویند: علیه ضمان الدرک. ( از منتهی الارب ) . بازگشت قیمت است هنگام استحقاق ، و این تعریف را گویند با �خلاص � و �عهده � یکی است ولی ابوحنیفه آنرا خاص درک می داند، و تفسیر خلاص رها کردن مبیع و تسلیم اوست سوی مشتری در هر حال ، و عهده بر چند معنی اطلاق شود، بر چک قدیم و بر پیمان و بر حقوق پیمان و بر درک و بر خیار شرط. ( از کشاف اصطلاحات الفنون از فتاوی ابراهیم شاهی از کتاب البیع ) : قسط من و فرزندان من از ترکه و اموال شوهرم از من بخرد و آن چندین جزو است و درک و عهده آن بر من بود. ( تاریخ قم ص 249 ) .
... [مشاهده متن کامل]
|| پایه گاه فروسوی. ( دهار ) . پایگاه فروسو. ( ترجمان القرآن جرجانی ) . || خرخشه. || ج ِ دَرَکة. ( دهار ) . رجوع به درکة شود. || ( اصطلاح فقه ) آنچه از پی پدید آید از عوارض ، گویند: علیه ضمان الدرک. ( از منتهی الارب ) . بازگشت قیمت است هنگام استحقاق ، و این تعریف را گویند با �خلاص � و �عهده � یکی است ولی ابوحنیفه آنرا خاص درک می داند، و تفسیر خلاص رها کردن مبیع و تسلیم اوست سوی مشتری در هر حال ، و عهده بر چند معنی اطلاق شود، بر چک قدیم و بر پیمان و بر حقوق پیمان و بر درک و بر خیار شرط. ( از کشاف اصطلاحات الفنون از فتاوی ابراهیم شاهی از کتاب البیع ) : قسط من و فرزندان من از ترکه و اموال شوهرم از من بخرد و آن چندین جزو است و درک و عهده آن بر من بود. ( تاریخ قم ص 249 ) .
... [مشاهده متن کامل]