درویشی

/darviSi/

مترادف درویشی: بی چیزی، بینوایی، تنگدستی، تهیدستی، فقر، گدایی، بی نیازی، تصوف، صوفیگری، قلندری

متضاد درویشی: توانگری

معنی انگلیسی:
life as a dervish, mendicity, poverty, mysticism

لغت نامه دهخدا

درویشی. [دَرْ ] ( حامص ) درویش بودن. صفت درویش. فقر. فاقه. حاجت. بی چیزی. فیلوزوفی. ( یادداشت مرحوم دهخدا ). ناداشت. نیاز. دست تنگی. مفلسی و تنگدستی. ( ناظم الاطباء ). ابوالحرمان. ابومتربة. ( یادداشت مرحوم دهخدا ). افتقار. املاق. ( منتهی الارب ). بؤس. ( ملخص اللغات حسن خطیب ). قرح. حوب. حوبة. حوج. ( منتهی الارب ). خاصة. ( دهار ). خصاص. خصاصاء. خصاصت. خصاصة. ( منتهی الارب ). خلت. خَلَّة. ( دهار ). روبه. دقعة. دوقعة. ( منتهی الارب ). ضارورة. ضراء. ( دهار ). ضیق. ضیقة. عالة. عدم. عسارة. ( از منتهی الارب ). عسرت. عسرة. عسری. ( دهار ). عیلت. عیلة. عیول. ( منتهی الارب ). فاقة. فقر. متربة. ( دهار ) ( منتهی الارب ). مسکنت. وَیس. ( منتهی الارب ) :
گر درم داری گزند آرد بدین
بفکن او را گرم و درویشی گزین.
رودکی.
بدین شهر درویشی و رنج هست
ازین بگذری باد ماند بدست.
فردوسی.
درویشی و نیاز نیارد نهاد پای
اندر جوار آنکه بود در جوار او.
فرخی.
جود او کرد و عطا دادن پیوسته او
دست درویشی از دامن زایر کوتاه.
فرخی.
جدا ماند بیچاره از تاج و تخت
به درویشی افتاد و شد شوربخت.
عنصری.
حکم چو بر عاقبت اندیشی است
محتشمی بنده درویشی است.
نظامی.
مایه درویشی و شاهی درو
مخزن اسرار الهی درو.
نظامی.
درویشی پیری جوانان است و بیماری تندرستان. ( مرزبان نامه ).
ننگ درویشان ز درویشی ما
روز و شب از روزی اندیشی ما.
مولوی.
گه به درویشی کنم تهدیدشان
گه به زلف و خال بندم دیدشان.
مولوی.
روز بیچارگی و درویشی
درد دل پیش دوستان آرند.
سعدی.
درد عشق از تندرستی خوشتر است
ملک درویشی ز هستی خوشتر است.
سعدی.
اَمَران ؛ درویشی و سخت پیری. ( منتهی الارب ). بائس ؛ مردی که به وی درویشی رسیده باشد، و درویشی کشنده. ( دهار ). تصعلک ؛ درویشی نمودن. مُسکِن ؛ صاحب درویشی. ( منتهی الارب ).
- امثال :
درویشی به قناعت به از توانگری به بضاعت . ( فرهنگ عوام ).
درویشی و دلخوشی . ( از امثال و حکم ). این مثل به دو صورت استعمال می شود: یکی بصورت استفهام و منظور اینست که درویشی و فقر با دل خوش و روح شاد سازگار نیست ، دیگر بصورت جمله خبری که مفهوم آن نقیض صورت اول است و مقصود این است که درویشی و دلخوشی توأم با یکدیگر است. ( فرهنگ عوام ). درویشی و قناعت ، در گوشه فراغت. ( فرهنگ عوام ).بیشتر بخوانید ...

فرهنگ فارسی

۱ - فقر تهی دستی افلاس مقابل توانگری مالداری . ۲ - زهد گوشه نشینی . ۳ - عرفان قلندری تصوف .
قریه ایست دو فرسنگ و نیمی بیشتر میانه جنوب و مشرق شنبه دهی است از دهستان شنبه بخش خورموج شهرستان بوشهر

فرهنگ معین

( ~. ) (حامص . ) ۱ - فقر، تهیدستی . ۲ - گوشه نشینی . ۳ - تصوف ، عرفان .

فرهنگ عمید

۱. تهیدستی، فقر.
۲. گوشه نشینی.
۳. تصوف.

دانشنامه عمومی

درویشی (دشتی). درویشی، روستایی درویشی ملقب به بهشت گمشده از توابع بخش شنبه و طسوج شهرستان دشتی در استان بوشهر ایران است.
بر اساس سرشماری سال ۱۳۹۰ آمار رسمی جمعیت روستا ۳۴۰ نفر ( ۹۷ خانوار ) بوده[ ۲] و در سال ۱۳۹۵ جمعیت آن ۴۲۶ نفر می باشد. [ ۳]
نام قدیمی این روستا احتمالاً گنبدان بوده و سپس درویشان و در محاوره امروزی به درویشی تغییر یافته که وجه تسمیه آن وجود دو امامزاده با دو گنبد زیبا در شمال و جنوب این روستا بنام گنبد شاهزاده محمد در جنوب که پس از زلزله ویرانگر سال ۹۲ تخریب شد و هم اکنون توسط خیرین و معتمدین روستا بازسازی شده است و دیگری معروف به گنبد شاه سلیمانی ( امامزاده سلیمان ) در شمال روستا و در دل جنگلهایی بود که در حد فاصل درویشی با روستاهای حمویی و دشتزال قرار داشت که متأسفانه بعد از سیل ویرانگر سال ۶۵ هیچ آثاری از آن باقی نمانده و هم اکنون در بستر رودخانه مند واقع شده است. حسب آنچه سینه به سینه نقل شده است این روستا در طول تاریخ به علت حوادث و بلایای طبیعی چندین بار با خاک یکسان شده و گورستانهای قدیمی و تاریخی اطراف این روستا حکایت از آن دارد. در قدیم این روستا بعنوان نقطه پشتیبانی سایر روستاهای صعب العبور و ماوراء رودخانه مند محسوب می شده به ویژه که فرامین و تصمیمات حکومتی توسط ضابطین و خوانین این روستا به سایر روستاها از جمله «باغان»، «کردلان»، «سرچشمه»، «نبرد»، «خرس آباد»، «تنگ نخل»، «اسماعیل محمودی» و سایر عشایر قشلاق نشین ابلاغ می شده است. [ نیازمند منبع]
عکس درویشی (دشتی)عکس درویشی (دشتی)عکس درویشی (دشتی)عکس درویشی (دشتی)عکس درویشی (دشتی)عکس درویشی (دشتی)
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلف

جدول کلمات

ویس

مترادف ها

friary (صفت)
درویشی

پیشنهاد کاربران

وَیس
درویشی
بی چیزی، بینوایی، تنگدستی، تهیدستی، فقر، گدایی، بی نیازی، تصوف، صوفیگری، قلندری، ویس
ویس

بپرس