درویش مرد. [ دَرْ م َ ] ( اِ مرکب ) مرد درویش. مرد بی چیز. ( یادداشت مرحوم دهخدا ) : ببخشید گنجی به درویش مردکه خوردش نبودی بجز کارکرد.فردوسی.چو درویش مردی که نازد به چیزکه آن چیز گفتن نیرزد پشیز.فردوسی.