درونگرائی

لغت نامه دهخدا

درونگرائی. [ دَ گ َ / گ ِ ] ( حامص مرکب ) در اصطلاح روانشناسی ، عمل درون گرا. حالت درون گرا. باطن گرایی. میل به باطن. توجه و تمایل به ضمیر و نهان و دل. در مقابل برون گرایی است حاکی از دو نوع شخصیت متناقض. فعالیت کلی یا شوق و کشش در شخص برونگرا آفاقی است و متوجه دنیای خارج و دردرونگرا انفسی است یعنی متوجه به درون شخص. هر فرد به این هر دو متمایل است اما همواره بر اثر محیط و خصوصیات خلقی یکی بر دیگری تفوق دارد و بنحو بارزی شکار می شود. برونگرائی حاد فرار نامعقول و غیرمنطقی ازنفس و نمایش دادن احساسات در جمع است و درونگرائی حاد عقب نشینی به دنیای درون است و در این حال خیالبافی جانشین واقعبینی شود. ( از دائرةالمعارف فارسی ).

پیشنهاد کاربران