دروقینون

لغت نامه دهخدا

دروقینون. [ دَ] ( معرب ، اِ ) لغتی است رومی و بعضی گویند یونانی است به معنی نباتی که به درخت زیتون ماند لکن از یک گز کوتاهتر می باشد و برگش درازتر از برگ زیتون است و گل آن سفید می شود و تخم آن به مقدار کرسنه کوچک می شود و طبع آن همچو طبع بذرالبنج است. ( از برهان ) ( از آنندراج ). از جمله مخدرات بود و نبات وی به درخت زیتون ماند لیکن اندک از یک گز کوتاه تر بود و ورق وی به رنگ ورق زیتون بود اما درازتر و تنکتر، بغایت خشن بود و گل وی سفید بود و تخم وی مقدار کرسنه کوچک بود بغایت صلب ، و لون وی مختلف بود و بیخ وی به درازی یک گز بود و به ستبری انگشت و در کوهها روید. ( از اختیارات بدیعی ). اسم یونانی است و به عربی زیتونیة نامند. گیاهی است برگش شبیه به برگ زیتون و از آن درازتر و باریکتر و شاخه های او کمتر از ذرعی و گلش نارنجی و تخمش مستدیر و از کرسنه کوچکتر و مختلف رنگ و در غلاف کثیفی است درشت و شبیه غلاف نخود و بیخش به سطبری انگشتی و به قدر ذرعی و منبت او زمین سنگلاخ نمناک و نزدیک دریاها می باشد. ( از تحفه حکیم مؤمن ). گیاهی است از تیره پروانه واران دسته شبدرها که در آسیای صغیر و اروپای جنوبی میروید. برگهایش مرکب سه تائی و گلهایش بشکل چتر است. این گیاه یکی از علفهای خوب مراتع را از لحاظ کیفیت غذائی تشکیل میدهد. ( فرهنگ فارسی معین ). الققابن. قلاء.

فرهنگ فارسی

( اسم ) گیاهی است از تیره پروانه واران جزو دسته شبدرها که در آسیای صغیر و اروپای جنوبی میروید . برگهایش مرکب سه تایی و گلهایش بشکل چتر است . این گیاه یکی از علفهای خوب مراتع را از لحاظ کیفیت غذایی تشکیل میدهد .

فرهنگ عمید

گیاهی با شاخه های دراز، برگ های بیضی ریز، گل های نارنجی، و تخم های گرد که در زمین های نمناک نزدیک دریا می روید.

پیشنهاد کاربران

بپرس