دروشیدن

پیشنهاد کاربران

دِروُشیدن با کسره زیر د، و تلفظ او همانند او در جور عربی به معنی ظلم و ستم، به معنی لرزیدن هست در گویش دشتی
آسیاب کردن. . . در بخشهایی از کرمان به صورت * درشیدن* با ضمه د به معنای آسیاب کردن ره کار میرود
یاداشت آقای فخری راینی در بالا باید اصلاح شود، دِروشیدن یعنی لرزیدن از سرما یا ترس، یا تَب، ولی
دُرشیدن، دورشیدن ( dorshidan ) یعنی آسیاب کردن
کمان ابروی دلبر دوباره چین دارد
نگاه تیر یک انداز آرشین دارد
چو بید بر سر جان بایدم دروشیدن
بگو که با من بیدل دلت چه کین دارد
-
دروشیدن و درفشیدن و زرفسیدن دروش و درخش درفش همه درست است و لرزیدن و درخشیدن باشد
...
[مشاهده متن کامل]

دروشیدن و درفش و درخش همگی در پارسی به زبر نخستین و دومین باشد و در عربی به زیر خوانند پیران کهنسال را یاد میاورم که همه در استان فارس میگفتند دَروشیدن در این هفتاد هشتادسال اموزش و رسانه اموزگاران و استادان که عربی خوان بودند انرا کم کم به گونه عربی گرداندند
زرفسانیدن از زرفس = درفش همان درفشانیدن و دروشاندن است و بچم لرزاندن و جنبانیدن است و زرفس
زرَفسانید بر پیلان جرسهای مدارا را
برآرید آن فریدون فر درفش چرخ بالا را
. عنصری
قطب دین شاه تهمتن که ز سهمش خورشید
بدرفشد چو به کف قبضه خنجر گیرد.
خواجوی کرمانی
دل من ز هجر تو ای بی همال
درفشان چو از باد صرصر نهال.
سراج الدین راجی ( از آنندراج )
به پارچه ای که بر سر درفش میدروشد چون میلرزد درفش گویند و آن پارچه همیشه از باد در جنبش بوده می لرزیده. ( آنندراج ) . پارچه ای که بر سر علم بندند و چون معنی درفشیدن لرزیدن است این را نیز درفش از آن گویند که از باد می لرزد. ( غیاث ) :
دریده درفش و نگونسار کوس
رخ نامداران به رنگ آبنوس
برافراشته کاویانی درخش
همایون همان خسروانی درفش.
فردوسی.
-
گمانم آسیارا که دوا دروش و گندم تروش گفته اند این دروش از تراش باشد رنده را نیز کوتراش گویند کوتراش=کو از کوفتن تراش
کوفته له شده

دروشیدن ، دِرُشیدن در گویش دشتی لرزیدن را گویند.
بنگرید به فرهنگ واژگان گویش دشتی نوشته سید کوچک هاشمی زاده
آسیاب کردن، برخی عشایر کوه هزار راین رو دیدم به آسیاب قهوه میگن "دوا دروشی" یعنی آسیاب آرد کردن قهوه، و منافاتی هم با دروشیدن بمعنای لرزیدن هم نداره، چون آسیاب هم موقع آرد کردن گندم و غیره را میلرزاند و میساید
دِروشیدن ( derowshidan ) ، از سرما لرزیدن
گویش فارسی جیرفت.
د مکسور. بر وزن درو. ( دروکردن )
اسم مصدر.
به معنای لرزیدن. . لرز یدن از ترس یا سرما یا عصبانیت. .
افعال آن صرف می شده است. هنوز برخی روستاها استفاده می شود.
از واژه های متروک در برخی روستاهای فارس در محل شهر باستانی استخر.
به کسر دال و سکون واو. لرزیدن به گویش کازرونی ( ع. ش )

بپرس