bewilderment (اسم)ژولیدگی، حیرت، بهت، گیجی، اغتشاش، سرگشتگی، سردرگمی، درهم ریختگی، بی ترتیبی، تحیرhuddle (اسم)درهم ریختگی، ازدحام، اجتماع افراد یک تیم، کنفرانس مخفیانهclutter (اسم)درهم ریختگی، درهم و برهمی
قاراشمیشتیره بازار. [ رَ / رِ ] ( اِ مرکب ) اوضاع برهم. بدبختی. ( یادداشت بخط مرحوم دهخدا ) . آشفتگی. درهم ریختگی اوضاع اجتماعی :به لشکر چنین گفت پس پهلوانکه ای نامداران روشن روانچو خواهید کایزد بود یارتان ... [مشاهده متن کامل] کند روشن این تیره بازارتانکم آزار باشید و هم کم زبانبدی را مبندید هرگز میان. فردوسی. آشفته بازار+ عکس و لینک