درهم افکندن
لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی
پیشنهاد کاربران
درهم افکندن: در جای خود گذاشتن و جا به جا کردن .
دیده ای را کنده بود ز جای
درهم افکند و برد نام خدای
( هفت پیکر نظامی، تصحیح دکتر ثروتیان، ۱۳۸۷ ، ص 568 )
دیده ای را کنده بود ز جای
درهم افکند و برد نام خدای
( هفت پیکر نظامی، تصحیح دکتر ثروتیان، ۱۳۸۷ ، ص 568 )