درنگ گرفتن

پیشنهاد کاربران

درنگ گرفتن ؛ باقی ماندن. ساکن شدن. سکون و سکونت اختیار کردن :
مرا آرزو نیست با شاه جنگ
نه در بوم ایران گرفتن درنگ.
فردوسی.

بپرس