درنگ خواستن. [ دِ رَ خوا / خا ت َ ]( مص مرکب ) مهلت خواستن. متارکه خواستن : گر ایدون که یک ماه خواهی درنگ زلشکر سواری نیاید به جنگ.فردوسی.اگر خواهی از من زمان و درنگ وگر جنگ خواهی بیارای جنگ.فردوسی.