نیاساید و برنگردد ز جنگ
ترا چاره در جنگ جستن درنگ.
فردوسی.
همان من ترا یار باشم به جنگ به روز شتابت نجویم درنگ.
فردوسی.
چنین گفت هومان به پیران که جنگ همی جست باید چه جویی درنگ.
فردوسی.
هنر یافته مردجنگی به جنگ نجوید گه رزم جستن درنگ.
فردوسی.
تهی کرد و شد با سپه سوی گنگ بهانه نجست وفریب و درنگ.
فردوسی.