پری و پلنگ انجمن کرد و شیر
ز درّندگان گرگ و ببر دلیر...
ز هرّای درّندگان چنگ دیو
شده سست بر چشم گیهان خدیو.
فردوسی.
از بیم درندگان خونخواربا صحبت او نداشت کس کار.
نظامی.
دِهن ؛ درختی که بدان درندگان کشته شوند. مِجْدار؛ چیزی که در زراعت نصب کنند تا درندگان نیایند. ( منتهی الارب ). و رجوع به درنده شود.