درمان کسی شدن

پیشنهاد کاربران

درمان کسی ( چیزی ) شدن ؛ سبب معالجه او گشتن. موجب مداوای او شدن :
که آهسته دل کی پشیمان شود
هم آشفته را هوش درمان شود.
فردوسی.

بپرس