درمان ناپذیر. [ دَ پ َ ] ( نف مرکب ) درمان ناپذیرنده. غیرقابل علاج : تا بدانی کو حکیم است و خبیر مصلح امراض درمان ناپذیر.
مولوی.
بعد از این خونریز درمان ناپذیر کاندر افتاد ازبلای آن وزیر.
مولوی.
رجوع به درمان ناپذیر شود.
فرهنگ فارسی
درمان ناپذیرنده غیر قابل علاج
مترادف ها
immedicable(صفت)
درمان ناپذیر، بی درمان، بهبود ناپذیر
پیشنهاد کاربران
❤تسخیر ناپذیر ❤ 👇🏻👇🏻معنی 👇🏻👇🏻 مکان یا چیزی که دسترسی به آن دشوار است
Raspberry knob head wrestling or p**** you should already know p**** shake your small p**** so not positive and do not busy it's not pleasant I lost no pressure that's it now busy
کلماتی که با ناپذیر جمع میشود شکست ناپذیر درمان ناپذیر جبران ناپذیر سیری ناپذیر پایان ناپذیر اصلاح ناپذیر نفوذ ناپذیر وصف ناپذیر تسخیر ناپذیر
یعنی کسی که در مان سخت میشود درمانی کرد
تسخیر ناپذیر
شکست ناپذیر - امکان ناپذیر - اشتی ناپذیر - تسخیر ناپذیر - وصف ناپذیر - خستگی ناپذیر - پایان ناپذیر - جبران ناپذیر - نفوذ ناپذیر - درمان ناپذیر - کلماتی که با ( ( ناپذیر ) ) جمع میشوند 👆👆