درفشانی

/dorfeSAni/

معنی انگلیسی:
eloquence

لغت نامه دهخدا

درفشانی. [ دِ رَ ] ( حامص ) درفشان بودن. درخشانی. تلألؤ :
چو آفتاب درخشان شود ز چرخ بلند
مه چهارده را کی بود درفشانی.
( منسوب به منوچهری ).

درفشانی. [ دُ ف َ / ف ِ ] ( حامص مرکب ) عمل درفشان. پراکندن در. درافشانی. افشاندن دُر. ( یادداشت مرحوم دهخدا ).
- درفشانی کردن ؛ در پراکندن.
|| سخنان سخت نیکو گفتن. ( یادداشت مرحوم دهخدا ).
- درفشانی کردن ؛ سخنان نیکو گفتن :
چشم سعدی بر امید روی یار
چون دهانش درفشانی می کند.
سعدی.

فرهنگ فارسی

عمل درفشان کننده پراکندن در . در افشانی

پیشنهاد کاربران

دُرفِشانی یعنی دُرّ و گوهر فشاندن یعنی سخن نیک گفتن، سخنوری کردن
dorfeshaani
نمونه از کتاب کلیدر محمود دولت آبادی جلد اول:
ناگهان شیرو به سخن درآمد: همه اش زیر سر این پسرخاله است؛ علی اکبر. که خدا از روی زمین ورش دارد.
...
[مشاهده متن کامل]

بلقیس گفت؛ خوبه خوبه؛ نمی خواهد دُرفشانی کنی تو! چرا تقصیر را به گردن او می اندازی؟

بپرس