درشت پوست

پیشنهاد کاربران

درشت پوست ؛ با پوستی خشن و سخت : جَحْمَرِش ، مار درشت پوست. مُستعلِج الخَلق ، مرد درشت پوست. ( منتهی الارب ) . || خشن. کلفت. زمخت. غیرطبیعی : آواز او [ خداوند علت جذام ] درشت و گرفته میشود. ( ذخیره خوارزمشاهی ) . || بلند. جهوری و سخت ، چنانکه بانگ و آواز :
...
[مشاهده متن کامل]

هم آنکس که آواز دارد درشت
پر آژنگ رخسار و بسته دو مشت.
فردوسی.
بتندی بر او بانگ برزد درشت
که پیدا بود روی دیبا ز پشت.
نظامی.
مزن بانگ بر شیرمردان درشت
چو با کودکان برنیایی به مشت.
سعدی.
به تیشه کس نخراشد ز روی خارا گل
چنانکه بانگ درشت تو می خراشد دل.
سعدی.
شنید این سخن پیر برگشته پشت
بتندی برآورد بانگ درشت.
سعدی.