درش

لغت نامه دهخدا

درش. [ دَ ] ( اِ ) پایگاه و طویله اسبان. ( برهان ) ( آنندراج ) :
جای علفش نه زین کهن درش
از خوشه چرخ و گوشه عرش.
خاقانی ( در صفت براق ).
|| در فرس باستان ( هخامنشی ) به معنی جرأت کردن و جسارت ورزیدن است. ( یسنا ص 136 ).

درش. [ دَ رَ ] ( اِ ) نوعی ازخیار است و آن باریک و دراز می شود. ( برهان ) ( از آنندراج ). نوعی از خیار که آنرا کلونده و درشی نیز گویند. ( الفاظالادویه ) ( جهانگیری ). و رجوع به درشی شود.

فرهنگ فارسی

( اسم ) نوعی خیار باریک و دراز .
نوعی از خیار که آنرا کلونده و درشی نیز گویند

فرهنگ عمید

طویله، اسطبل، جایگاه اسبان.

گویش مازنی

/derosh/ هر چیز نوک تیز - درفش کفشگری & بتکان - با چوب گردو چینی گردو چیدن ۳به شدت کتک بزن & صوتی برای ایستادن اسب

پیشنهاد کاربران

از گذارده مانندهای گونه های این خواهشهای زمان و زمانیانست، زیرا پیشی و پسی از برای جزهای زمان استوار است در گِندهء خویش خود، به این مانا ( مینو ) که دیروزپیش است بر امروز و امروز پس است از دیروز به خویش خود به چونشی که پیشی دیروز بر امروز در جایهء سرشت ارجه و پسی امروز ازدیروز در گندهء خویشش گیره است؛ نه به زمان دیگر، وگرنه لازم می آید که از برای زمان زمانی باشد، و درخور گرداویا زنجیره و تلاش هردو به پایاش پوش یاد آمد، و پیشی و پسی استوار است از برای زمانیات، یانه، اموری که افتامدند در زمان به ارج زمان نه درگندهء خویش خود از این جهت است که با برش نگر از زمان وبا شای نبود آن همک رویداد باید و گردهما بهمرسانند و همه پرت ی هستا می شوند، وجهان جهان دهر استوارش میباشد ریشه دگرباره و نوواره ها و از جهان پدران و مادرانکنده شود. توفان نوحی و اژدهای موسی آتش نرودی و موچز عیسوی گرد آیند.
...
[مشاهده متن کامل]

رویه۶۴ لیمه های الهی. لمعات الهیه ملاعبدالله زنوزی . سیدجلال الدین آشتیانی.

واکاویِ واژگانِ پارسیِ باستانِ " دَرش: darš " و " دَرشنَو:daršnav " و همچنین پیشنهادِ واژه برایِ " جرات داشتن، شهامت داشتن":
داریوشِ یکمِ بزرگ درجایی از سنگنبشته یِ بیستون ( Bh. 1. 13 ) فرموده است: هیچ کسی جرات نداشت ( =adaršnauš ) درباره یِ گئومات چیزی بگوید تا اینکه من آمدم.
...
[مشاهده متن کامل]

ریشه " دَرش: darš " از زبانِ پارسیِ باستان به چمِ " جرات داشتن" بوده است و کُنونه یِ آن " دَرشنَو:daršnav " بوده است.
این واژگان با واژه یِ سانسکریت " dhr̥snoti " و واژه یِ اروپایی " dare " همریشه است و هم مینه با واژگانِ " sich getrauen، wagen" در زبانِ آلمانی است.
( نکته: آوایِ r̥ - با آوایِ ar - در زبانهای آریایی اینهمان است. )
. . . . . .
اکنون ما میخواهیم به جایِ واژه یِ " جرات، جرات داشتن" از همین ریشه " دَرش:darš" بهره ببریم. پس می توانیم یکی از دو شیوه یِ زیر را بکار بگیریم:
1 - یا ما ریشه یِ " دَرش:darš " را به آسانی با نشانه مصدریِ " - تَن، - یدَن " بکار می گیریم و واژه " دَرشتن" با بُن کنونیِ " دَرش" را می سازیم.
2 - یا ما با دگرگونی هایِ آواییِ رواگمندی که در زبانهایِ باستانی داشته ایم، "دَرش" را به ریختِ خواستنیِ خود درمی آوریم.
من نمونه هایی از دگرگونی هایِ آوایی رواگمندی که می توان در پیوند با واژه یِ " دَرش" بکاربرد، در اینجا بیان می کنم:
2. 1 - دگرگونیِ آواییِ " ر/ل" در واژه یِ " دَرش"
2. 2 - دگرگونیِ آواییِ " - َ ر : ar - " به " - ور: ur - " یا " ُ ر: or - " در واژه " دَرش: darš"
یا دگرگونی های آواییِ دیگر برای خوش ساختی.
. . . . . . . . .
پَسگشتها:
1 - سنگنبشته بیستون ( BH. 1. 13 )
2 - رویبرگِ 44 رجِ L از نبیگ " سنگنبشته هایِ پارسیِ کُهنِ هخامنشیان" ( رودیگِر اِشمیت )
3 - ستونِ699 از نبیگ " فرهنگنامه زبانِ ایرانیِ کهن" ( کریستین بارتولومه )

درشدرش
مخفف، در آن
در زبان لری بختیاری به معنی
پاره کن
از دریدن می آید