درسپردن

لغت نامه دهخدا

درسپردن. [ دَ س ِ پ ُ دَ ] ( مص مرکب ) سپردن. تفویض کردن. تسلیم کردن. ( ناظم الاطباء ). واگذاشتن. ترک کردن :
بی بلا نازنین شمرد او را
چون بلا دید درسپرد اورا.
سنائی ( حدیقه ).
|| لو دادن. چغلی کردن. گیر دادن کسی را. ( یادداشت مرحوم دهخدا ). || فرو بردن :
یکی تیری افکند و در ره فتاد
وجودم نیازرد و رنجم نداد
تو برداشتی آمدی سوی من
همی در سپردی به پهلوی من.
سعدی.
رجوع به سپردن شود.

فرهنگ فارسی

( مصدر ) در سپاردن
سپردن تفویض کردن تسلیم کردن

فرهنگ عمید

۱. سپردن، واگذاشتن.
۲. راه را پیمودن و به پایان رساندن.

پیشنهاد کاربران

بپرس