یک جور تعریف هم در ست
پیش دادن. [ دَ ] ( مص مرکب ) حرکت پیش یعنی ضمه به حرف دادن. مضموم خواندن. ضمه دادن حرفی را. مضموم کردن حرفی. مضموم نوشتن. || درس را بمعلم پس دادن. درس را روان کرده بر استاد خواندن. پس دادن شاگرد درس خوانده را به استاد. || دادن از قبل.
درس پس دادن: [ اصطلاح در تداول عامه ] . تاوان چیزی را پس دادن، امتحان دادن ، از امتحان و آزمایش سر بلند بیرون آمدن . پاسخ دادن به پرسش های درسی.
( ( رنگ برادر تهمینه هنوز پریده بود ولی نمی لرزید . انگار درس سختی را پس داده باشد نفس بلندی کشید . "به مادرم نگفتم . به تهمینه هم نگفتم باید به کسی می گفتم " ) )
... [مشاهده متن کامل]
( ( عادت می کنیم ، زویا پیرزاد ، چاپ 23 ، 1390 ، ص 116. ) )
( ( رنگ برادر تهمینه هنوز پریده بود ولی نمی لرزید . انگار درس سختی را پس داده باشد نفس بلندی کشید . "به مادرم نگفتم . به تهمینه هم نگفتم باید به کسی می گفتم " ) )
... [مشاهده متن کامل]
( ( عادت می کنیم ، زویا پیرزاد ، چاپ 23 ، 1390 ، ص 116. ) )