درس

/dars/

مترادف درس: آموزش، بحث، تعلیم، مشق، پند، عبرت

برابر پارسی: آموزه، آموزش

معنی انگلیسی:
book, instruction, lesson

لغت نامه دهخدا

درس. [ دَ ] ( ع مص ) کوفتن خرمن گندم را. ( از منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). دِراس. و رجوع به دراس شود. || کهنه کردن جامه را. ( از منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). || کهنه گردیدن جامه. ( از منتهی الارب ) ( از تاج المصادر بیهقی ) ( از دهار ) ( از اقرب الموارد ). لازم و متعدی است. || سبق گفتن. ( از منتهی الارب ). تعلیم. ( یادداشت مرحوم دهخدا ). || درس کتاب کردن. ( از منتهی الارب ). خواندن کتاب و اقدام به حفظ کردن آن. ( از اقرب الموارد ). علم خواندن. ( المصادر زوزنی ) ( تاج المصادر بیهقی ) ( دهار ) ( از ترجمان القرآن جرجانی ). تعلم. ( یادداشت مرحوم دهخدا ). دراسة. و رجوع به دراسة شود. || حائض گردیدن زن. ( منتهی الارب ). حائض شدن. ( تاج المصادر بیهقی ) ( ازدهار ) ( از ذیل اقرب الموارد از لسان ). دُروس. و رجوع به دروس شود. || آرمیدن با جاریه. ( از منتهی الارب ) ( از ذیل اقرب الموارد از اساس ). || سخت گَرگین و قطران مالیده شدن شتر. ( از منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). || رام کردن ناقه را. ( از اقرب الموارد ). || بعیر لم یدرس ( به صیغه مجهول )؛ شتری که سوار آن نشده باشند. ( از منتهی الارب از اصمعی ). و در لسان العرب لم یدرَّس از باب تفعیل ذکر شده است. ( از ذیل اقرب الموارد ). || ناپدید کردن. ( تاج المصادر بیهقی ) ( دهار ).

درس. [ دَ ] ( ع اِ ) سبق. ( منتهی الارب ). قسمتی از آنچه درس داده شود.( از اقرب الموارد ). || راه پنهانی. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). ج ، دُروس. ( اقرب الموارد ). || گر شتر. ( منتهی الارب ). آثار جرب در شتر. ( ناظم الاطباء ). اولین آثار جرب. ( از ذیل اقرب الموارد از لسان ). || دم شتر. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). دِرْس. و رجوع به دِرس شود. || جامه کهنه و پوسیده. ( از ذیل اقرب الموارد از لسان ). دِرْس. و رجوع به دِرس شود. || أکل و خوردن سخت. ( از ذیل اقرب الموارد از لسان ).

درس. [ دَ ] ( ع اِ ) سبق و چیزی که معلم به شاگرد می آموزاند خواه از روی کتاب باشد و یا از خارج.( ناظم الاطباء ). موضوعی که معلم به شاگرد آموزد. خواندن کتاب ، به لفظ گفتن و دادن و گرفتن و کردن و خواندن مستعمل است. ( غیاث اللغات ) ( آنندراج ) :
در درس دعوت از پی هارونی درش
پیرانه سر فلک به دبستان نو نشست.
خاقانی.
بلبل ز شاخ سرو به گلبانگ پهلوی بیشتر بخوانید ...

فرهنگ فارسی

هرجزئ وقسمت ازکتاب که دریک نوبت آموخته شود
۱ - ( مصدر ) آموختن تعلیم دادن . ۲ - ( اسم ) دانش آموزی آموختن . ۳ - ( اسم ) موضوعی که معلم به شاگرد آموزد . ۴ - هر بخش از کتاب یا رساله که در هر جلسه آموخته شود جمع دروس .
جامه کهنه دم شتر

فرهنگ معین

(دَ ) [ ع . ] ۱ - (اِمص . ) دانش آموزی ، آموزش . ۲ - (مص م . ) آموختن ، تعلیم دادن . ۳ - (اِ. ) هر بخش از کتاب که در یک نوبت آموخته شود ج . دروس .

فرهنگ عمید

۱. مطلبی که آموزگار از روی کتاب به شاگرد یاد بدهد.
۲. هر جزء و قسمت از کتاب که در یک نوبت آموخته شود.
۳. [قدیمی] راه پنهان.

گویش مازنی

/dares/ سال دیگر - بسته & درست – راست - زیبا

دانشنامه اسلامی

[ویکی الکتاب] معنی أَُمِّیَّ: ناخوانده درس
معنی أَُمِّیِّینَ: درس نخوانده ها
معنی دَرَسْتَ: درس گرفته ای - آموخته ای(دراست از نظر معنا اخص از تعلّم است ، چون اگر چه هر دو به معنای آموختن است ، ولی دراست غالبا در جائی بکار میرود که انسان از روی کتاب درسی را بگیرد و بخواند تا بیاموزد . )
معنی تَدْرُسُونَ: می خوانید - درس می خوانید(دراست از نظر معنا اخص از تعلّم است ، چون اگر چه هر دو به معنای آموختن است ، ولی دراست غالبا در جائی بکار میرود که انسان از روی کتاب درسی را بگیرد و بخواند تا بیاموزد . )
معنی یَدْرُسُونَهَا: آن را بخوانند-از آن درس بخوانند(دراست از نظر معنا اخص از تعلّم است ، چون اگر چه هر دو به معنای آموختن است ، ولی دراست غالبا در جائی بکار میرود که انسان از روی کتاب درسی را بگیرد و بخواند تا بیاموزد )
تکرار در قرآن: ۶(بار)
«درس» به معنای فراگیری است و این تهمتی بود که مشرکان به پیامبر(صلی الله علیه وآله)می زدند.
پیوسته خواندن. طبرسی در ذیل آیه 105 انعام فرموده: درس به معنی استمرار تلاوت است. به کهنه شدن اثر «درس الاثر» گویند زیرا که با گذشت زمان کهنه شده است. پس یکبار خواندن درس نیست یعنی همین طور آیات را در قالب‏های مختلف بیان می‏کنیم برای اغراض به خصوصی و تا بگویند آن را درس خوانده و آموخته‏ای و تا آنرا بر اهل دانش روشن کنیم لام در «لیقولوا» برای غایب است یعنی تصریف آیات برای عللی است و در نتیجه اهل کفر از تصریف سوء استفاده کرده و خواهند گفت که از دیگران آموخته‏ای. بعضی‏ها آنرا «دُرِسَتْ» به صیغه مجهول و مؤنّث غائب خوانده‏اند یعنی تا بگویند: این سخنان کهنه شده و از گفتار گذشتگان است و نیز «دارَسْتَ» خوانده‏اند. * که کتاب را تعلیم می‏کردید و می‏خواندید. خطاب به اهل مکّه است مراد از طائفین، یهود و نصاری اند یعنی: این قرآن را نازل کردیم مبادا بگوئید کتاب فقط به دو طائفه پیش از ما نازل شد و ما خواندن آنها غافل بودیم.

دانشنامه عمومی

درس ( به آلمانی: Drees ) یک شهر در آلمان است که در فولکانایفل واقع شده است. [ ۱] درس ۱۵۳ نفر جمعیت دارد.
عکس درسعکس درسعکس درس

درس (فیلم ۱۹۸۷). درس ( ارمنی: Դաս؛ روسی: Урок, Urok ) یک فیلم کوتاه علمی - تخیلی به کارگردان پویانما ارمنی، روبرت ساهاکیانتس می باشد این فیلم توسط آرمن فیلم تهیه شده است.
عکس درس (فیلم ۱۹۸۷)

درس (فیلم ۲۰۱۴). درس ( بلغاری: Урок ) فیلمی در ژانر درام است که در سال ۲۰۱۴ منتشر شد.
عکس درس (فیلم ۲۰۱۴)
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلف

جدول کلمات

درس «مندلیف»
شیمی

مترادف ها

study (اسم)
تحصیل، بررسی، مطالعه، درس، اتاق مطالعه، غور و بررسی، موضوع تحصیلی

lecture (اسم)
نطق، خطابه، خطابت، کنفرانس، سخنرانی، درس

lesson (اسم)
عبرت، درس

فارسی به عربی

درس , محاضرة

پیشنهاد کاربران

درسنامه. درس نامه.
کلیدواژه و کهن واژه ی درس یک کلمه ی اصیل و ریشه دار که قوانین کلامی و نگارشی متفاوتی در این کلمه اعمال شده. اگر یک تفسیری برای درک بهتر معنا و مفهوم این کلمه داشته باشیم اینطور می شود تبیین کرد؛ بالفرض مثال یک استادکار وقتی در انجام یک کاری برای بار اول دچار چالش برای انجام اون کار می شود جهت به پایان رساندن اون کار با سعی و خطاهای زیادی مواجه می شود. که این سعی و خطاها در بار اول هزینه زیاد با صرف وقت بیشتر را به استادکار تحمیل می کند ولی وقتی در انجام کار بارها این عمل تکرار می شود روش های نوین تر با هزینه کمتر کیفیت بیشتر و سرعت بیشتر و ابزارهای بهتر، کار به پایان می رسد. در همین رابطه هم در یک بُعد دیگر در زبان لاتین از کلمه درس تحت عنوان lesson به مفهوم بدون خطا، بدون عیب یا عبرت در حال استفاده می باشد. مانند کلمه ی تیوبلس در خودروها که مرتبط با کلمه lesson می باشد. حالا این استادکار وقتی تجربه انجام این کار را به دیگران بخواهد توضیح بدهد یا تحت عنوان یک کتاب این تجربه را به دیگران بخواهد انتقال بدهد یا درس بدهد، درست ترین روش نتیجه گیری شده را جهت انتقال تجربه به دیگران مکتوب و تدریس می کند. از همین جهت هم هست که می گویند تجربه مادر علم است. فلذا کلمه درس مرتبط با کلماتی از قبیل دُرسا اِدریس تدریس درستی راستی رُستن رستم ممارست اِوِرِست روستا روزیتا رشد رشت رشید رشادت می باشد. اگر هم این کلمه رو کالبد شکافی کنیم و از زاویه ی گسترش و پهنه کلمات در زوایای مختلف و در زبان های مختلف به این کلمه نگاه کنیم به کلمات بسیار متفاوت تری خواهیم رسید مثل دُر دُردانه دِراو دِریم درایت مدیریت تدبیر دریا و فراوان از این دست کلمات که اگر بیشتر به پیش برویم و در دریای کلمات غوطه ور بشویم کُلّا ماهیت کلمات متفاوت با این کلمه خواهد شد مثل تور و طراوت تورات تراب تربت تربیت.
...
[مشاهده متن کامل]

و حتی اگر بیشتر به پیش برویم ممکن است به کلماتی برسیم که تاکنون حتی کشف هم نشده اند. و این یعنی، اگر به فرمول اصلی ایجاد کلمات برسیم اینطور قابل برداشت است که کلمات، از پیش توسط یک هوش برتر طراحی و ایجاد شده است. به گونه ای که اگر این مطلب حقیر صحیح باشد ما از طریق همین فرمول به مفاهیم پنهان علوم در عالم هستی که خداوند متعال در غالب کلمات برای ما طراحی نموده خواهیم رسید.
تفاوتی هم که در مقوله درس خواندن و تجربه کردن وجود دارد این است که شخصی که درس می خواند، محصول تجربه دیگران را مطالعه می کند و چیز جدیدی را به دست نمی آورد به گونه ای که در همان چهارچوب و در همان کوچه بن بست پیچ و تاب می خورد ولی در مقوله تجربه احتمال پیدا شدن زوایای جدید علمی وجود دارد.

برابرهای پارسی:
درس = آموزه
مدرسه = آموزشگاه
کلاسِ درس = آموزگاه، آموزکَده
( کلاسِ ما درب و پنجره نداشت: آموزگاهِ ما درب و پنجره نداشت )
کلاس = پایه، رده، رسته
( کلاسِ چهارم: پایهٔ چهارم )
...
[مشاهده متن کامل]

همکلاسی = هم آموز، همشاگردی، هم پایه، هم رده
معلم = آموزگار
مُحصِل = دانش آموز، شاگِرد

مطابق تلفظی که دوستمان فرتاش ارایه نموده اند در ترکی تلفظ میشود
درس از ریشه دئر به معنی گفتن و ببان کردن و مصدر دمک می باشد، به نظر میرسد کلمه ریشه ترکی داشته باشد
درس در اوستایی dares به معنی فراگرفتن، آموختن، نمایاندن، نشان دادن و در سنسکریت درص darś به معنی نشان دادن، نمایاندن است.
زبان فزیک به چند نوع است در کتاب عمومیت ۱
درس به انگلیسی میشه Unif=یونیت
واژه یِ اوستایی ( دَرِس ) به چمِ ( فراگرفتن، آموختن، دیدن، نگاه کردن ) می باشد. واژه ( درس ) اوستایی است و می توان کارواژه هایِ ( دَرساندن ) را به چمِ ( آموزاندن ) و ( دَرسیدن ) را به چمِ ( آموختن ) به کار گرفت.
چنانکه در رویه یِ 1638 از نبیگِ ( فرهنگِ واژه های اوستا ) آمده است:
درس
معنی درس :بحث
هم خانواده :دروس
لغت دشوار :دریابی
معنی درس گذشته چیه
نوشتار . دفتر. پیام. خوانش .
خوانش . سخن. گفتار.
جستار. سخن . گفتار
بخش . . . برای کتاب. . . پند . اندرز. . اموزه. .
درس هم ریشه با اندرز است an darz این واژه در زبان انگلیسی هم به کار برده میشود همچنین در زبان سانسکریت انودرس آمده anudars به معنی درس دادن یاد دادن
آموز=درس
آموزه ها=دروس
این واژه پارسی می باشد و نیاز به برابر سازی تازی ندارد
Please please please please please please please
I'm sorry on my garden no please shark
Book که میشه کتاب بعد ما زدیم درس
دَرس
واژه ای پارسی و بهتر است از آن کارواژه ساخته شود :
دَرسیدن ، دَرساندن
دَرسه ، دَرسا ، دَرسان ، دَرسو ، دَرسَنده، دَرسِش. . .
مُدَرِس = دَرسانَنده
تَدریس = دَرسانِش
تَدَرُس = دَرسِش
...
[مشاهده متن کامل]

مَدرَس ، مَدرِسه = دَرسگاه ، دَرسِشگاه ، دَرسانِشگاه
دِراسه =دَرسایی
مُدَرَس = دَرسیده ( شده )
دُروس = دَرس ها

Subjects =lessons
subject
learn= آموختن، بلد شدن، آگاه شدن، خبر یافتن، کاشف به عمل آوردن، پی بردن، به خاطر سپردن، از حفظ شدن ( to learn by heart هم می گویند ) ، ( عامیانه - محلی ) یاد دادن، آموزاندن، یله کردن، فهمیدن
در س گرچه در واژگان زبان عربی قرار دارد ولی ریشه ی فارسی دارد به معنی �پاره� است یا پاره شده از بخشی و از ماده ی دریدن گرفته شده است مثلا در زبان لری که بازمانده از پهلوی است دِرِس= deres به معنی پاره
...
[مشاهده متن کامل]
شدن لباس یا هر چیز پاره شدنی دیگر است . وکتاب را به چند بخش یا پار قسمت می کنند وهر یک را یک درس گویند . پس درس همان پاره یا بخش است ومعنی های دیگر آن مجازی هستند

این واژه عربی نیست و در اوستایی دَرِس dares بوده به واتای: دیدن، نگاه ـ تماشا ـ مشاهده ـ ملاحظه کردن، فراگرفتن، آموختن.
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٢٧)

بپرس