درسنامه. درس نامه.
کلیدواژه و کهن واژه ی درس یک کلمه ی اصیل و ریشه دار که قوانین کلامی و نگارشی متفاوتی در این کلمه اعمال شده. اگر یک تفسیری برای درک بهتر معنا و مفهوم این کلمه داشته باشیم اینطور می شود تبیین کرد؛ بالفرض مثال یک استادکار وقتی در انجام یک کاری برای بار اول دچار چالش برای انجام اون کار می شود جهت به پایان رساندن اون کار با سعی و خطاهای زیادی مواجه می شود. که این سعی و خطاها در بار اول هزینه زیاد با صرف وقت بیشتر را به استادکار تحمیل می کند ولی وقتی در انجام کار بارها این عمل تکرار می شود روش های نوین تر با هزینه کمتر کیفیت بیشتر و سرعت بیشتر و ابزارهای بهتر، کار به پایان می رسد. در همین رابطه هم در یک بُعد دیگر در زبان لاتین از کلمه درس تحت عنوان lesson به مفهوم بدون خطا، بدون عیب یا عبرت در حال استفاده می باشد. مانند کلمه ی تیوبلس در خودروها که مرتبط با کلمه lesson می باشد. حالا این استادکار وقتی تجربه انجام این کار را به دیگران بخواهد توضیح بدهد یا تحت عنوان یک کتاب این تجربه را به دیگران بخواهد انتقال بدهد یا درس بدهد، درست ترین روش نتیجه گیری شده را جهت انتقال تجربه به دیگران مکتوب و تدریس می کند. از همین جهت هم هست که می گویند تجربه مادر علم است. فلذا کلمه درس مرتبط با کلماتی از قبیل دُرسا اِدریس تدریس درستی راستی رُستن رستم ممارست اِوِرِست روستا روزیتا رشد رشت رشید رشادت می باشد. اگر هم این کلمه رو کالبد شکافی کنیم و از زاویه ی گسترش و پهنه کلمات در زوایای مختلف و در زبان های مختلف به این کلمه نگاه کنیم به کلمات بسیار متفاوت تری خواهیم رسید مثل دُر دُردانه دِراو دِریم درایت مدیریت تدبیر دریا و فراوان از این دست کلمات که اگر بیشتر به پیش برویم و در دریای کلمات غوطه ور بشویم کُلّا ماهیت کلمات متفاوت با این کلمه خواهد شد مثل تور و طراوت تورات تراب تربت تربیت.
... [مشاهده متن کامل]
و حتی اگر بیشتر به پیش برویم ممکن است به کلماتی برسیم که تاکنون حتی کشف هم نشده اند. و این یعنی، اگر به فرمول اصلی ایجاد کلمات برسیم اینطور قابل برداشت است که کلمات، از پیش توسط یک هوش برتر طراحی و ایجاد شده است. به گونه ای که اگر این مطلب حقیر صحیح باشد ما از طریق همین فرمول به مفاهیم پنهان علوم در عالم هستی که خداوند متعال در غالب کلمات برای ما طراحی نموده خواهیم رسید.
تفاوتی هم که در مقوله درس خواندن و تجربه کردن وجود دارد این است که شخصی که درس می خواند، محصول تجربه دیگران را مطالعه می کند و چیز جدیدی را به دست نمی آورد به گونه ای که در همان چهارچوب و در همان کوچه بن بست پیچ و تاب می خورد ولی در مقوله تجربه احتمال پیدا شدن زوایای جدید علمی وجود دارد.
برابرهای پارسی:
درس = آموزه
مدرسه = آموزشگاه
کلاسِ درس = آموزگاه، آموزکَده
( کلاسِ ما درب و پنجره نداشت: آموزگاهِ ما درب و پنجره نداشت )
کلاس = پایه، رده، رسته
( کلاسِ چهارم: پایهٔ چهارم )
... [مشاهده متن کامل]
همکلاسی = هم آموز، همشاگردی، هم پایه، هم رده
معلم = آموزگار
مُحصِل = دانش آموز، شاگِرد
مطابق تلفظی که دوستمان فرتاش ارایه نموده اند در ترکی تلفظ میشود
درس از ریشه دئر به معنی گفتن و ببان کردن و مصدر دمک می باشد، به نظر میرسد کلمه ریشه ترکی داشته باشد
درس در اوستایی dares به معنی فراگرفتن، آموختن، نمایاندن، نشان دادن و در سنسکریت درص darś به معنی نشان دادن، نمایاندن است.
زبان فزیک به چند نوع است در کتاب عمومیت ۱
درس به انگلیسی میشه Unif=یونیت
واژه یِ اوستایی ( دَرِس ) به چمِ ( فراگرفتن، آموختن، دیدن، نگاه کردن ) می باشد. واژه ( درس ) اوستایی است و می توان کارواژه هایِ ( دَرساندن ) را به چمِ ( آموزاندن ) و ( دَرسیدن ) را به چمِ ( آموختن ) به کار گرفت.
چنانکه در رویه یِ 1638 از نبیگِ ( فرهنگِ واژه های اوستا ) آمده است:
معنی درس :بحث
هم خانواده :دروس
لغت دشوار :دریابی
معنی درس گذشته چیه
نوشتار . دفتر. پیام. خوانش .
خوانش . سخن. گفتار.
جستار. سخن . گفتار
بخش . . . برای کتاب. . . پند . اندرز. . اموزه. .
درس هم ریشه با اندرز است an darz این واژه در زبان انگلیسی هم به کار برده میشود همچنین در زبان سانسکریت انودرس آمده anudars به معنی درس دادن یاد دادن
آموز=درس
آموزه ها=دروس
این واژه پارسی می باشد و نیاز به برابر سازی تازی ندارد
Please please please please please please please
I'm sorry on my garden no please shark
Book که میشه کتاب بعد ما زدیم درس
دَرس
واژه ای پارسی و بهتر است از آن کارواژه ساخته شود :
دَرسیدن ، دَرساندن
دَرسه ، دَرسا ، دَرسان ، دَرسو ، دَرسَنده، دَرسِش. . .
مُدَرِس = دَرسانَنده
تَدریس = دَرسانِش
تَدَرُس = دَرسِش
... [مشاهده متن کامل]
مَدرَس ، مَدرِسه = دَرسگاه ، دَرسِشگاه ، دَرسانِشگاه
دِراسه =دَرسایی
مُدَرَس = دَرسیده ( شده )
دُروس = دَرس ها
Subjects =lessons
subject
learn= آموختن، بلد شدن، آگاه شدن، خبر یافتن، کاشف به عمل آوردن، پی بردن، به خاطر سپردن، از حفظ شدن ( to learn by heart هم می گویند ) ، ( عامیانه - محلی ) یاد دادن، آموزاندن، یله کردن، فهمیدن
در س گرچه در واژگان زبان عربی قرار دارد ولی ریشه ی فارسی دارد به معنی �پاره� است یا پاره شده از بخشی و از ماده ی دریدن گرفته شده است مثلا در زبان لری که بازمانده از پهلوی است دِرِس= deres به معنی پاره
... [مشاهده متن کامل] شدن لباس یا هر چیز پاره شدنی دیگر است . وکتاب را به چند بخش یا پار قسمت می کنند وهر یک را یک درس گویند . پس درس همان پاره یا بخش است ومعنی های دیگر آن مجازی هستند
این واژه عربی نیست و در اوستایی دَرِس dares بوده به واتای: دیدن، نگاه ـ تماشا ـ مشاهده ـ ملاحظه کردن، فراگرفتن، آموختن.
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٢٧)