دردکشان

پیشنهاد کاربران

منظور از دُردکشان می تواند" اهل نظر و عارف مسلکان" باشد
دی، درد کش ( جرعه خور ) دُردکشان من بودم
در مجلسشان بدین نشان من بودم
گفتم:بد و نیکشان ببینم چون است؟
چون نیک بدیدم، بدشان من بودم!
《شیخ اوحد کرمانی》
ته می ( شراب ) تلخ است
و دُرد کشان با آنهایی گفته می شود که می ( شراب ) را تا اخر میخورند
یعنی کسانی که اهل این کار هستند و توانایی خوردنش را دارند
دردکشان : شراب خواران
برو ای زاهد و بر دردکشان خرده مگیر
که نداند جز این تحفه به ما روز الست
دُرْدْکَشان: باده نوش و میگسار ِکهنه کار.
( ( ترسم این قوم که بر دردکشان می خندند
در سر کار خرابات کنند ایمان را ) )
( غزلیات حافظ ، دکتر خطیب رهبر ، چاپ دوازدهم 1372. ص 14 . )

دردکشان. ( دُ کَ / کِ ) ( دردکش + ان ) جمع «دردکش»: دردکش ها.
امثال:
"ترسم این قوم که بر دردکشان می خندند
در سر کار خرابات کنند ایمان را" ( حافظ )
"برو ای زاهد و بر دردکشان خرده مگیر
...
[مشاهده متن کامل]

که ندادند جز این تحفه به ما روز الست" ( حافظ )
"با دردکشانِ دردپیشه
بنشین و دمی مباش هشیار" ( عطار نیشابوری )
"دیدم که در او دردسری بود و دگر هیچ
با دردکشان باز به میخانه دویدم" ( وحشی بافقی )