تا که دردشت هست و جوباره
نیست از کوشش و کشش چاره
ای خداوند هفت سیاره
پادشاهی فرست خونخواره
تا که دردشت را چو دشت کند
جوی خون راند او ز جوباره
عدد هر دوشان بیفزاید
هر یکی را کند بصد پاره.
کمال الدین اسماعیل ( دیوان ص 693 ).
دی بگذشتم چو بیهشان بر دردشت از بوی گلاب و گل دماغم تر گشت.
جمال الدین عبدالرزاق ( از آنندراج ).