دردخور

لغت نامه دهخدا

دردخور. [ دُ خوَرْ / خُرْ ] ( نف مرکب ) درد خورنده. خورنده درد. دردآشام. دردی نوش. دردخوار. دردی خوار :
بود چون نگین این دل دردخور
که پیمانه اش باشد از خویش پر.
وحید ( در تعریف حکاک ) ( از آنندراج ).

پیشنهاد کاربران

بپرس