درد زدن

پیشنهاد کاربران

- درد زدن ؛ دردکشیدن. شرابخواری. می گساری :
اول قدح از دست دلاَّرام کشیدم
روزی که ز می روزی ما درد زدن شدن.
شافی ( از آنندراج ) .