درد بی درمان ؛ بیماری درمان نپذیر. بیماریی که آنرا درمان و مداوا نباشد. طُلاطِل. طُلاطِلَة. ( یادداشت مرحوم دهخدا ) :
حافظ اندر درد او می سوز و بی درمان بساز
زآنکه درمانی ندارد درد بی درمان دوست.
... [مشاهده متن کامل]
حافظ.
- || نفرینی است مانند زهر مار و کوفت کاری و زغنبوت و قزل قورت و آتشک و کوفت. ( یادداشت مرحوم دهخدا ) .
حافظ اندر درد او می سوز و بی درمان بساز
زآنکه درمانی ندارد درد بی درمان دوست.
... [مشاهده متن کامل]
حافظ.
- || نفرینی است مانند زهر مار و کوفت کاری و زغنبوت و قزل قورت و آتشک و کوفت. ( یادداشت مرحوم دهخدا ) .