درخشندگی

/deraxSandegi/

مترادف درخشندگی: پرتوافکنی، تابندگی، جلا، درخشش، رونق، شعاع، فروغ

معنی انگلیسی:
brightness, shininess, splendor, splendour, luminosity, patina

لغت نامه دهخدا

درخشندگی. [ دُ / دَ / دِ رَ ش َ دَ / دِ ] ( حامص ) نور. روشنی. ضیا. ( ناظم الاطباء ). تابندگی. پرتوافکنی. بریق. بهاء. تشعشع. تلالؤ. لصیف :
با درخشندگی چشم خوشت
زهره وقت سحر نمی تابد.
سعدی.
دری السیف ؛ درخشندگی شمشیر و روشنی آن. ( منتهی الارب ).

فرهنگ فارسی

تابندگی پرتو افکنی .

فرهنگ معین

(دَ یا دِ رَ شَ دِ ) (حامص . ) تابندگی ، پرتوافکنی .

فرهنگ عمید

دانشنامه عمومی

درخشندگی یا توان تابشی ( به انگلیسی: luminosity ) اندازهٔ کل روشنایی[ ۱] جسم آسمانی است. جنس درخشندگی از توان است و واحدش وات می باشد.
شار تابشی، [ ۲] درخشندگیِ یکای مساحت جسم است، پس میانشان این رابطه برقرار است:
که F شار تابشی و A مساحت تابنده است. نیز می توان F را شار دریافتی ( روشنایی، مقدار تابش رسیده به یکای سطح در فاصله ای معین ) [ ۱] و A را مساحت گویی که جسم سیاه در فاصلهٔ معین روشن کرده دانست. هر دو مقدار یک جواب به دست می دهد.
چون مساحت گوی از رابطهٔ S=A=۴πr2 به دست می آید، این رابطه برمی آید. توجه کنید که این جا مساحت کرهٔ روشن شده را به دست آوردیم ( r ) ، نه جسم سیاه ( R ) را.
پس درخشندگی ستاره از این رابطه پیدا می شود:
که R شعاع جسم سیاه ( ستاره ) ، σ ثابت استیون - بولتزمن و T دمایش است.
از بخش این رابطه بر رابطهٔ درخشندگی خورشید، این رابطه دست می دهد:
که دربارهٔ ستارگان رشتهٔ اصلی این رابطه برقرار است:
M جرم جسم سیاه است.
رابطهٔ قدر ظاهری ستارگان نیز تابعی لگاریتمی است و از این معادله به دست می آید:
که در آن msun قدر ظاهری خورشید و mstar ] ستاره است. L☉ درخشندگی خورشید و Lstar درخشندگی ستاره است. d نیز فاصله می باشد. حالا اگر در زمین باشیم، رابطه را می توان این گونه بازنوشت:
اگر فاصله را برحسب واحد نجومی[ ۴] حساب کنیم.
اختلاف قدر مطلق[ ۵] و درخشندگی دو درخشنده چنین است:
M قدر مطلق است.
عکس درخشندگی

درخشندگی (فیلم). درخشندگی ( ژاپنی: 光, هپبورن: Hikari؟ ) فیلمی در ژانر عاشقانه درام به نویسندگی و کارگردانی نایومی کاواسه است که در سال ۲۰۱۷ منتشر شد. این فیلم برای رقابت در بخش نخل طلا هفتادمین جشنواره فیلم کن انتخاب شده است.
داستان رابطه ماسایا، عکاسی که مشکل بینایی دارد و میساکو، دختری که امیدش را به زندگی از دست داده است. [ ۱]
ماساتوشی ناگاسه در نقش ماسایا ناکامُری
آیامه میساکی در نقش میساکو اُزاکی
• نوئمی ناکای
چیهیرو اوتسوکا
کازوکو شیراکاوا
• تاتسویا فوجی
عکس درخشندگی (فیلم)
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلف

دانشنامه آزاد فارسی

درخشندِگی (luminosity)
در اخترشناسی، مقدار نور گسیل شده از هر ستاره. برحسب قدر اندازه گیری می شود. درخشندگی ظاهری هر جسم به نسبت مربع فاصلۀ آن از ناظر کاهش پیدا می کند. درخشندگی ستاره یا هر جسم دیگر را می توان نسبت به درخشندگی خورشید بیان کرد.

جدول کلمات

براقی

مترادف ها

brilliance (اسم)
زیرکی، استعداد، درخشندگی، تابش، برق

radiance (اسم)
پرتو، درخشندگی، تشعشع، تابندگی، پرتو افکنی، شید

sheen (اسم)
زیبایی، درخشندگی، تابش، برق

blaze (اسم)
فروغ، درخشندگی، رنگ یا نور درخشان، شعله درخشان یا اتش مشتعل

luster (اسم)
درخشندگی، جلوه، لوستر، درخشش، زرق و برق، فره، چراغ اویز

irradiance (اسم)
درخشندگی، تابش، لوستر، روشنی، تابندگی

irradiancy (اسم)
درخشندگی، تابش، لوستر، روشنی، تابندگی

effulgence (اسم)
درخشندگی، تابش، شکوه

glitter (اسم)
درخشندگی، تابش، درخشش، تلالو

coruscation (اسم)
درخشندگی، تابش

resplendence (اسم)
درخشندگی، جلوه، شکوه، تلالو

resplendency (اسم)
درخشندگی، جلوه، شکوه، تلالو

radiancy (اسم)
پرتو، درخشندگی، تشعشع، تابندگی، پرتو افکنی، شید

glim (اسم)
درخشندگی، روشنی، نور شمع، درک جزئی

refulgence (اسم)
درخشندگی، شکوه، تشعشع، جلال، نورافشانی

فارسی به عربی

الق , تالق , حریق , لمعان

پیشنهاد کاربران

اِنجِلاء
انجلا
تلالو، پرتوافکنی، تابندگی، جلا، درخشش، رونق، شعاع، فروغ، نور. روشنی. ضیا

افروزش
لمعان
تلالو
ضیا

بپرس