درجا

/darjA/

معنی انگلیسی:
outright, resident, put

فرهنگ فارسی

( اسم ) فرمانی که در نظام بسربازان تا هر کس در هر محل که ایستاده پای خود را با آهنگ بزمین کوبد .

فرهنگ عمید

۱. به جا، به جای خود.
۲. (اسم مصدر ) (نظامی ) فرمانی که در نظام به صفی از سربازان داده می شود تا در جایی که ایستاده اند پا به زمین بزنند.
* درجا زدن: (مصدر لازم )
۱. (نظامی ) پا بر زمین زدن بدون پیش رفتن.
۲. [عامیانه، مجاز] در یک حال یا در یک مقام باقی ماندن و پیشرفت نکردن.

گویش مازنی

/darjaa/ زود – سریع - ثابت

واژه نامه بختیاریکا

سر تیر
( دَرجا ) جا به دم

پیشنهاد کاربران

on impact
دَرجا: به اوستایی: "dareja"
این واژه داستانِ باستانی دارد، زیرا زرتشت در آنجا زاده شد و پس از پیامبری هم دوباره در آنجا به دیدار اهورامزدا رفت و به پرسش های ایزدی پاسخ داد!
برپایه وَندیداد، فرگرد نوزده - بند یازده:
نام رود و همچنین کوهی وَرجاوندی ( مقدسی ) در ایران ویج ( سرزمین آریایی ها ) بود که پدر زرتشت ( پوروشسب، پوروشسپه ) در کنارِ کوه آن خانه داشت و زرتشت در آن کوه زاده شد
که به آن "دَرجا" می گفتند!
برپایه وندیداد، فرگرد بیست و دو، بند نُه:
پس از این که زرتشت به پیامبری می رسد یا خود را پیام آور خدا می داند، بار دیگر به کوه درجا می رود و به هَمپُرسِگی ( دیدار ) با اهورامزدا می پردازد!
نام دیگر این کوه: کوه پرسش های ایزدی است!
این واژه با کمک از جُستار ( مقاله ) :
سیر تحول اساطیر ایران بر بُنیاد اسطوره های پیشدادی و کیانی - نوشته: دکتر محمدتقی راشد محصل و دکتر مرتضی تهامی
درجا:
بلافاصله، بی درنگ، فوراٌ ، فوری
( ( از کیف چند تا پوشه در آورد. "کلی هم درخت خرمالو داشت . در جا زنگ زدم به گرانیک". ) )
( ( عادت می کنیم ، زویا پیرزاد ، چاپ 23 ، 1390 ، ص 10 . ) )
بلافاصله، بی درنگ

بپرس