دراگو

لغت نامه دهخدا

دراگو. [ دْرا / دِ گ ُ ] ( اِخ ) لویس ماریا. حقوقدان آرژانتینی و از رجال آن کشور در اواخر قرن نوزدهم میلادی و صاحب نظریه معروف اصل دراگو که در کنفرانس سال 1907 م. لاهه بتصویب رسید. ( از دائرة المعارف فارسی ).

فرهنگ فارسی

حقوقدان آرژانتین و از رجال آن کشور در اواخر قرن نوزدهم میلادی و صاحب نظریه معروف اصل دراگو که در کنفرانس سال ۱۹٠۷ م . لاهه بتصویب رسید .

پیشنهاد کاربران

دراگو و دروگبا، کلمه ای که برای نامگذاری و اسم و فامیل استفاده می شود.
دراگون، کلمه ای که برای نامگذاری مکان ها از این کلمه استفاده می شود
داروغه یا داروگه، کلمه ای که برای نامگذاری تشکیلات نظامی و امنیتی از این کلمه استفاده می شود.
...
[مشاهده متن کامل]

دراگو؛ یعنی شخص درایت یافته
دراگون؛ یعنی مکانی که تحت درایت به دار آمده. نام یک شهر در آلمان نیز می باشد.
داروغه؛ یعنی تشکیلات نظامی و امنیتی داردهنده به یک مکانی به نام دراگون. منشعب از کلماتی از قبیل؛ دُرّ دار و درایت و مدیر و مَدار و دریم و دارو و درمان و مدارا و دارایی دریا درخت.
و در مورد موجودات که اصطلاحاً به اژدها رایج می باشد یعنی موجود قوی و دارای قدرت.
و در مورد میوه ها به با کیفیت ترین حالت ممکن از هر میوه را گویند.

بپرس