درازنول

لغت نامه دهخدا

درازنول. [ دِ ] ( ص مرکب ) درازمنقار: قُعقُع؛ مرغی است درازنول و درازپای. ( منتهی الارب ).

فرهنگ فارسی

دراز منقار . مرغی است دراز نول و دراز پای .

پیشنهاد کاربران

بپرس