دراز گویی


معنی انگلیسی:
pleonasm, circumlocution, periphrasis, verbiage, verbosity

مترادف ها

verbiage (اسم)
لفاظی، اطناب، سخن پردازی، دراز گویی

verbalization (اسم)
پرگویی، فعل سازی، دراز گویی، بیان شفاهی

پیشنهاد کاربران

بپرس