دراز بودن دست دشمن یا دست بد بر هر سو ؛ قدرت کاری داشتن :
وگرنه از این بر همه بد رسد
دراز است بر هرسویی دست بد.
فردوسی.
ز تو دور بادآز و مرگ و نیاز
مبادا به تو دست دشمن دراز.
فردوسی.
درازست دست فلک بر بدی
همه نیکویی کن اگر بخردی.
فردوسی.
وگرنه از این بر همه بد رسد
دراز است بر هرسویی دست بد.
فردوسی.
ز تو دور بادآز و مرگ و نیاز
مبادا به تو دست دشمن دراز.
فردوسی.
درازست دست فلک بر بدی
همه نیکویی کن اگر بخردی.
فردوسی.